abstraction

/æbˈstrækʃn̩//æbˈstrækʃn̩/

معنی: ربایش، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، براهنگ، بیخبری از کیفیات واقعی و ظاهری
معانی دیگر: سرقت، آهنجش، برآهنجش، اسم معنی، چیز مجرد، امر انتزاعی، جداسازی، تصفیه، غیرعملی، غیر واقع بینانه، حواس پرتی، پریشان خیالی، تصویر آبستره، پریشان حواسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of removing or separating.

- Digestion involves the abstraction of nutrients from food.
[ترجمه رضا] هضم عبارت است از جداسازی مواد مغذی از غذا
|
[ترجمه گوگل] هضم شامل انتزاع مواد مغذی از غذا است
[ترجمه ترگمان] هضم شامل جذب مواد غذایی از غذا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The writer was not happy about her editor's abstraction of her second paragraph.
[ترجمه گوگل] نویسنده از انتزاع ویراستارش از پاراگراف دوم خود خوشحال نبود
[ترجمه ترگمان] نویسنده از انتزاع سردبیر او در پاراگراف دوم راضی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an abstract or general idea, concept, or term.

- Killing the enemy had been acceptable to him as an abstraction, but in the field of battle, he found himself unable to do so.
[ترجمه احمدی] کشتن دشمن به عنوان یک عقیده برای او پذیرفته شده بود ، اما در میدان جنگ، او خودش را دید که از انجام دادن این کار عاجز است.
|
[ترجمه گوگل] کشتن دشمن برای او امری انتزاعی قابل قبول بود، اما در میدان نبرد، خود را از انجام آن ناتوان دید
[ترجمه ترگمان] کشتن دشمن با او به عنوان یک abstraction قابل قبول بود، اما در میدان نبرد، خود را قادر به انجام چنین کاری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The concept of love is an abstraction.
[ترجمه امیر] عشق مفهومی انتزاعی است
|
[ترجمه گوگل] مفهوم عشق یک انتزاع است
[ترجمه ترگمان] مفهوم عشق یک انتزاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: preoccupation.
مشابه: distraction, preoccupation

- Her father's abstraction made him difficult to converse with in his later years.
[ترجمه گوگل] انتزاع پدرش باعث شد که او در سال های آخر زندگی با او صحبت کند
[ترجمه ترگمان] تخیلات پدرش او را سخت می آزرد که در سال های آینده با او گفتگو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an impractical, unrealistic notion.
مشابه: notion

- The idea of a machine that could fly was a mere abstraction in those days.
[ترجمه گوگل] ایده ماشینی که بتواند پرواز کند در آن روزها یک انتزاع محض بود
[ترجمه ترگمان] تصور ماشینی که می توانست پرواز کند صرفا یک انتزاع در آن روزها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the abstraction of money from the company's account
دزدیدن پول از حساب شرکت

2. The children are trying to get the abstraction of the juice from an orange.
[ترجمه گوگل]بچه ها سعی می کنند انتزاع آب پرتقال را بدست آورند
[ترجمه ترگمان]کودکان در حال تلاش برای به دست آوردن این عصاره از یک پرتقال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After the abstraction of the juice from the orange, only a tasteless pulp is left.
[ترجمه m] پس از گرفتن آب از پرتقال، تنها یک پالپ بی مزه باقی می ماند.
|
[ترجمه گوگل]پس از انتزاع آب از پرتقال، فقط یک پالپ بی مزه باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]پس از انتزاع کردن عصاره از پرتقال، تنها یک خمیر بی مزه باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was gazing in abstraction at the far corner of the room.
[ترجمه گوگل]او با انتزاع به گوشه دور اتاق خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]او در گوشه و کنار اتاق به او خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The idea of redness is an abstraction.
[ترجمه گوگل]ایده قرمزی یک انتزاع است
[ترجمه ترگمان]ایده قرمزی یک انتزاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His abstraction was so deep that he did not eat for two days.
[ترجمه Mrjn] پریشان خیالی او انقدر عمیق ( زیاد ) بود که دو روز غذا نخورد.
|
[ترجمه گوگل]انتزاع او آنقدر عمیق بود که دو روز غذا نخورد
[ترجمه ترگمان]abstraction آنقدر عمیق بود که دو روز غذا نخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The meaningless abstraction bespattered political and theoretical books.
[ترجمه گوگل]انتزاع بی‌معنی کتاب‌های سیاسی و نظری را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]این انتزاع بی حاصل، کتاب های سیاسی و سیاسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Third World" is an abstraction, a form of shorthand.
[ترجمه گوگل]«جهان سوم» یک انتزاع است، نوعی کوتاه نویسی
[ترجمه ترگمان]\"جهان سوم\" یک انتزاع، نوعی تندنویسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She rocked the baby gently, gazing in abstraction at the flickering fire.
[ترجمه گوگل]او نوزاد را به آرامی تکان داد و به طور انتزاعی به آتش سوسوزن خیره شد
[ترجمه ترگمان]کودک نوزاد را به آرامی تکان داد و به شعله های لرزان خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In practical curatorial terms the abstraction of software is, in any event, something of a pseudo-problem.
[ترجمه گوگل]انتزاع نرم‌افزار در شرایط عملی کیوریتوری، در هر صورت، چیزی شبیه به یک شبه مشکل است
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، انتزاع نرم افزار در هر صورت، چیزی از یک شبه - است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reflective abstraction is internal thought or reflection based on available knowledge.
[ترجمه گوگل]انتزاع انعکاسی تفکر یا تأمل درونی بر اساس دانش موجود است
[ترجمه ترگمان]انتزاع متقابل تفکر و یا بازتاب درونی مبتنی بر دانش موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Among other things, they remind you that abstraction had its roots in spirituality.
[ترجمه گوگل]از جمله به شما یادآوری می کنند که انتزاع ریشه در معنویت داشت
[ترجمه ترگمان]در میان چیزهای دیگر، آن ها به شما یادآوری می کنند که انتزاع ریشه خود را در معنویت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Abstraction is a wonderful property of the human mind, which has given rise both to language and to modern science.
[ترجمه گوگل]تجرید یک ویژگی شگفت انگیز ذهن انسان است که هم زبان و هم علم مدرن را به وجود آورده است
[ترجمه ترگمان]Abstraction خاصیت شگفت انگیزی از ذهن انسان است که هم به زبان و هم به علم مدرن افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reflective abstraction always involves an abstraction from a lower level to a higher level.
[ترجمه گوگل]انتزاع انعکاسی همیشه شامل یک انتزاع از سطح پایین تر به سطح بالاتر است
[ترجمه ترگمان]انتزاع متقابل همیشه شامل یک انتزاع از سطح پایین تر به سطح بالاتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some refuted the differentiation between abstraction and figuration.
[ترجمه گوگل]برخی تفاوت بین انتزاع و تجسم را رد کردند
[ترجمه ترگمان]برخی تمایز بین انتزاع و پیکربندی را رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ربایش (اسم)
snatch, grab, abduction, kidnapping, abstraction, rapine, rapture, seizure, ravishment

انتزاع (اسم)
abstraction, abruption, secession

تجرید (اسم)
abstraction

تجرد (اسم)
abstraction, celibacy, bachelorhood, incorporeity, philosophy, immaterialism

چکیدگی (اسم)
abstraction

اختلاس (اسم)
abstraction, embezzlement, graft, defalcation, malversation, peculation

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

براهنگ (اسم)
abstraction

بی خبری از کیفیات واقعی و ظاهری (اسم)
abstraction

تخصصی

[سینما] تجریدگرایی
[برق و الکترونیک] خلاصه سازی
[حقوق] اختلاس، تجرید، انتزاع
[ریاضیات] تجرید
[پلیمر] مجزاکردن، ربایش

انگلیسی به انگلیسی

• abstract idea; unrealistic idea; act of removing or separating; preoccupation, absentmindedness; abstract work of art
an abstraction is a general idea rather than one relating to a specific thing.

پیشنهاد کاربران

خوانش ، برداشت
بَرآهَنجِش
( Barāhanjesh )
مفهوم. تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی. عقیده، اعتقاد. تصور، اندیشه، نظریه، خیال، ادراک، فکری، مفهوم، روانشناسی: فکر. نظریه، فرضیه.
...
[مشاهده متن کامل]
فرضیه علمی، تعلیم، تئوری، اصول نظری، علم نظری، اصل کلی، فرض علمی، تحقیقات نظری، نگرش، نظریه، نگره، فرضیه، علوم مهندسی: مباحث ریاضیاتی محض، نظریه، شیمی: نظریه، روانشناسی: نظریه، بازرگانی: تئوری، علوم هوایی: فرضیه

انتزاعی. یعنی چیزی که واقعیت نداره، بلکه در طبقه بندی و قرردادهای خود ما شناخته میشه. مثلا میانسالی ، پیری. ما نمیدونیم که دقیقا مرز بین میانسالی و پیری کجاست. نمی تونیم دقیقا بگیم در چه سنی یک میانسال تبدیل به پیرمرد می شود. . . برای همین میگم مفاهیمی مثل میانسال و پیری انتزاعی هست، واقعیت ندارند چون نمی دونیم دقیقا در چه نقطه ای از عمر یک میانسال به پیر تیدیل میشه.
...
[مشاهده متن کامل]

یا رنگ قرمز زو به تدریج تغییر بدیم تا نارنجی بشه. اما دقیقا در چه نقطه ای قرمز ، نارنجی میشه؟ برای همین رنگ قرمز یک مفهوم انتزاعیه،
any systematics of real - world phenomena is an abstraction, rather than a real thing.
All natural systematics, including such of races, species, colours, geological ages, are arbitrary. They are based on real, measurable criteria: anatomy and genetics for species and races, wavelength for colours, and so on. But none of those criteria can be used for unambiguous separation into groups. “Red” doesn’t suddenly become “orange”; and similarly, “Khoisan” doesn’t suddenly become “Congoid”. It doesn’t work like that.
Can you say, for example, where specifically does “red” become “orange”? Or can you say when exactly does a middle - aged man becomes an old man? Even if you tried to give us some specific points, they wouldn’t have any fundamental basis.
https://www. quora. com/Is - race - a - biological - reality - or - a - social - construct - Why - or - why - not?q=race biologic

انتزاع، انتظام، گمراهی
مثال: The concept of justice is often an abstraction.
مفهوم عدالت اغلب انتزاعی است.
idea, concept, formula, generalization, hypothesis, notion, theorem, theory, thought
- absent - mindedness, absence, dreaminess, inattention, pensiveness, preoccupation, remoteness, woolgathering
مفهوم. تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی. عقیده، اعتقاد. تصور، اندیشه، نظریه، خیال، ادراک، فکری، مفهوم، روانشناسی: فکر. نظریه، فرضیه. فرضیه علمی، تعلیم، تئوری، اصول نظری، علم نظری، اصل کلی، فرض علمی، تحقیقات نظری، نگرش، نظریه، نگره، فرضیه، علوم مهندسی: مباحث ریاضیاتی محض، قانون فقه: نظریه، شیمی: نظریه، روانشناسی: نظریه، بازرگانی: تئوری، علوم هوایی: فرضیه
...
[مشاهده متن کامل]

۱. تجرید. انتزاع ۲. {چیز} مجرد. امر انتزاعی ۳. حواس پرتی. گیجی. ماتی. ۴. جدا سازی. تصفیه ۵. اختلاس، دزدی. سرقت
مثال:
I could move from one level of abstraction to another.
من می توانستم از یک سطح از انتزاع به سطح دیگری سیر کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

the abstraction of money from the company's account.
سرقت پول از حساب شرکت.

تجرد، پریشان حواسی، اختلاس، دزدی، ربایش، بیخبری از کیفیات واقعی و ظاهری، براهنگ، انتزاع، چکیدگی، روانشناسی: تجرید
1. استخراج، جداسازی، تصفیه
2. انتزاع، تجرید، امرِ انتزاعی، اندیشه مجرّد ( رسمی )
3. دزدی
4. پریشان حواسی، حواس پرتی، گیجی
اختلاس. . . تجرید
گاهی به معنای تفکیک هست.
( فلسفه )
انتزاع
تجرید
امر انتزاعی، جداسازی
عمل یا فرایند انتزاع کردن ( the act or process of abstracting )
abstraction ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: انتزاع
تعریف: شکل گیری یک مفهوم یا تصور کلی از موارد خاص
آهَنجِش تنها اسم مصدر آهَنجیدن است از بُنِ آهَنج که در انگلیسی abstraction در عربی انتزاع می گویند. به پردازش یا فراروند آهنجیدن، آهنجش گویند یعنی شما بیاید مفهوم ( بِگِرت، concept ) آدم، سگ، گربه، گوسفند را به جانور چکیده یا خلاصه کنید که تنها مفهوم جانور در ذهن وجود دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

آهنجش با زُدودن اطلاعات جزیی از یک مفهومی برای رسیدن به مفهومی کلی تر انجام می شود.
برای دیدن نمونه و توضیح بیشتر abstract را نگاه کنید.
واژه extract به معنی بیرون کشیدن از لحاظ ریشه ی و معنی با abstract درپیوند است.

پریشان خیالی
جدایی از چیزی
استحصال برداشت استخراج
مفهوم انتزاعی
the quality of dealing with ideas rather than events
کیفیت بررسی ایده های ذهنی به جای رویدادها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس