absolutely

/ˌæbsəˈluːtli//ˈæbsəluːtli/

مطلقا، کاملا، قطعا، به هیچ وجه، بی شک، حتما، بدون قید و شرط، به کلی، مسلما، صد در صد، بکلی، بهیچوجه، مستبدانه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: precisely; exactly.
مترادف: definitely, positively
مشابه: amen, certainly, clean, clearly, exactly, flat, indeed, patently, plainly, right, to the letter, truly

- Her guess was absolutely right.
[ترجمه باران] حدس او ( مونث ) صد در صد درست بود
|
[ترجمه تینا] حدس او قطعا درست بود
|
[ترجمه Ramtin] حدس او کاملا درست بود
|
[ترجمه mothre] گمان او ( خانم ) بی شک صحیح بود
|
[ترجمه علی] حدس او بی شک درست بود
|
[ترجمه samir_8203] بی شک حدس او درست بود
|
[ترجمه مهد ی] اون خانمه حدسش بدون شک درست بود
|
[ترجمه :)] حدس او کاملا صحیح بود
|
[ترجمه Mo3a] حدسش کاملا درست بود
|
[ترجمه گوگل] حدس او کاملا درست بود
[ترجمه ترگمان] حدس او کام لا درست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That plan is absolutely perfect.
[ترجمه تینا] آن طرح کاملا عالی است
|
[ترجمه Ramtin] آن برنامه بی شک کامل است.
|
[ترجمه حسنا] آن برنامه صد در صد عالیه ( جواب میده )
|
[ترجمه :)] آن برنامه کاملا بی نقص است.
|
[ترجمه :))] حدس او ( مونث ) کاملا درست بود.
|
[ترجمه گوگل] آن طرح کاملاً کامل است
[ترجمه ترگمان] این برنامه کاملا بی عیب و نقص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: totally; completely.
مترادف: completely, entirely, totally, utterly
متضاد: never
مشابه: altogether, amen, by all means, dead, deadly, downright, flat, full, fully, outright, plumb, purely, quite, right, sheer, stark, wholly

- She was absolutely exhausted by the end of the day.
[ترجمه :)] در پایان روز، او کاملا خسته شده بود.
|
[ترجمه :))] او در پایان روز کاملا خسته شده بود.
|
[ترجمه گوگل] او در پایان روز کاملاً خسته شده بود
[ترجمه ترگمان] آخر آن روز کام لا خسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. absolutely free elections is a sine qua non of democracy
انتخابات کاملا آزاد شرط اصلی دمکراسی است.

2. are you absolutely sure?
آیا کاملا مطمئن هستید؟

3. absolute power corrupts absolutely
قدرت کامل،کاملا فاسد می کند

4. it cost me absolutely nix
اصلا برایم هیچ خرج نداشت.

5. he considered our complaint of absolutely no account
او اصلا به شکایت ما اهمیت نداد.

6. power corrupts, and absolute power corrupts absolutely
قدرت فاسد می کند و قدرت مطلق مطلقا فاسد می کند

7. his cruel treatment of his children was absolutely scandalizing
رفتار ستمگرانه ی او با فرزندانش کاملا مشمئز کننده بود.

8. to sell the house at half price is absolutely insane
فروش خانه به نصف قیمت دیوانگی محض است.

9. Goals are not only absolutely necessary to motivate us. They are essential to really keep us alive. Robert H. Schuller
[ترجمه گوگل]اهداف نه تنها برای ایجاد انگیزه در ما کاملا ضروری هستند آنها برای زنده نگه داشتن ما ضروری هستند رابرت اچ شولر
[ترجمه ترگمان]اهداف نه تنها برای انگیزه دادن به ما ضروری هستند آن ها برای اینکه ما را زنده نگاه دارند ضروری هستند رابرت ایچ Schuller
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was absolutely staggered when I saw the bill.
[ترجمه گوگل]وقتی صورتحساب را دیدم کاملاً مبهوت شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی صورت حساب را دیدم کاملا گیج شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm absolutely starving -- I missed lunch.
[ترجمه خودم] من بی شک گرسنه ام - من ناهار رو از دست دادم
|
[ترجمه گوگل]من کاملاً از گرسنگی می‌میرم - ناهار را از دست دادم
[ترجمه ترگمان] من کاملا گرسنمه - ناهار رو از دست دادم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm absolutely positive it was him.
[ترجمه گوگل]من کاملاً مطمئن هستم که او بوده است
[ترجمه ترگمان]من کاملا مطمئنم که اون بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was absolutely mesmerised by Pavarotti on television.
[ترجمه گوگل]او در تلویزیون کاملاً مسحور پاواروتی بود
[ترجمه ترگمان]او توسط Pavarotti در تلویزیون هیپنوتیزم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That meeting achieved absolutely nothing - it was a complete waste of time.
[ترجمه Helia.Safiyari] این جلسه مطلقا از دست دادن زمان بود
|
[ترجمه گوگل]آن جلسه مطلقاً چیزی به دست نیاورد - این یک اتلاف وقت بود
[ترجمه ترگمان]این جلسه مطلقا هیچ چیز را به دست نیاورد - این یک هدر دادن کامل زمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The football pitch was absolutely sodden.
[ترجمه گوگل]زمین فوتبال کاملاً غمگین بود
[ترجمه ترگمان]زمین فوتبال کاملا خیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is desperately sad news and I am absolutely shattered to hear it.
[ترجمه گوگل]این خبر بسیار ناراحت کننده است و من از شنیدن آن کاملاً متاسف شدم
[ترجمه ترگمان]این خبر بسیار غم انگیز است و من مطلقا از شنیدن آن shattered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Lucy is absolutely devoted to her cats.
[ترجمه گوگل]لوسی کاملاً به گربه هایش اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]لوسی به گربه های خود وفادار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Kozelek expresses his sense of desolation absolutely without self-pity.
[ترجمه گوگل]کوزلک احساس مهجوریت خود را کاملاً بدون ترحم به خود بیان می کند
[ترجمه ترگمان]Kozelek احساس تنهایی و تنهایی خود را بدون ترحم بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. All these knives are absolutely lethal.
[ترجمه گوگل]همه این چاقوها کاملاً کشنده هستند
[ترجمه ترگمان]همه این چاقوها واقعا کشنده ان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[مهندسی گاز] مطلقا، قطعا
[ریاضیات] به طول مطلق، مطلق، مطلقا

انگلیسی به انگلیسی

• independently; without limits; without relation to anything else; unconditionally; definitely; completely
absolutely means totally and completely.
you say absolutely as an emphatic way of agreeing with someone.

پیشنهاد کاربران

سلام
بی تردید، بدون تردید
مطلقا ( کاملا )
خواهش میکنم ( اگه بعد از تشکر کسی بگیم ابسلوتلی یعنی خواهش میکنم )
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: مطلقاً

⚫ نگارش به خط لاتین: Motlağan

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

کاملاً
مثال: I absolutely agree with you.
من کاملاً با شما موافقم.
مطلقا، کاملا، قطعا
براطلاق ؛ مطلقاً : زیرا که عقل براطلاق کلید خیرات و پای بند سعادت است. ( کلیله و دمنه ) . پادشاه اهل فضل و مروت را براطلاق بکرامات مخصوص نگرداند. ( کلیله و دمنه ) .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : absolute / absolutism / absolutist
✅️ صفت ( adjective ) : absolute / absolutist
✅️ قید ( adverb ) : absolutely
به شدت
( فلسفه )
علی الاطلاق
قطعا، بطور قطع، مسلما، بی چون و چرا، بی شبهه
absolute مطلق، قطعی
absolutly مطلقا، بطور مطلق، بطور قطع/قطعی
آدرس اینستاگرام 504ewords
گاهی بر اساس جمله اگه برای کامل کردن حسی باشه به جای کاملا می تونیم معنی اش کنیم
با تمام وجود
=not half
Absolutely; I strongly agree. Primarily heard in UK, Australia
absolutely: exactly
without exception; completely ; wholly ; entirely
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
مطمئنا/حتما ( به انگلیسی definitely )
بی هیچ تردیدی
اگه در جواب تشکر گفته بشه، هم معنی Of Course ـه
میشه خواهش می کنم، قربان شما و. . . معنیش کرد
absolutely کاملا، مطلقا
absolutely not قطعا نه ، مطمعنا نه ، مسلما نه ( این ترجمه ها معمولا در جواب یک سوال به کار میان )
کاملا
صد در صد
اگه خوشتون اومد لایک کنید ⭐
بی قید و شرط قطعا
میتبدانه قطعا بی قید و شرط
صد درصد ، کاملا، بی قید وشرط
کاملاً ، قطعاً ➿➿➿
I trusted him absolutely
من کاملاً به او اعتماد داشتم
گاهی ممکنه "به هیچ وجه" ترجمه بشه
خیلی
بسیار
زیاد
واقعا
وقتی شخصی داره صحبت میکنه و ما با صحبتاش موافقیم میگیم absolutely
قطعا کاملا
Utterly، قطعاً
ابدا، اصلا ( در معنای منفی )
comletely, totally
مطلقا کاملا
Example:It is absolutely an incorrec sentence.
به طور حتمی. قطعی.
Sure
قطعا حقیقتا
بی تردید_ بی شک
تاکید
کاملا
قطعا
Completely
به هرحال . درهرصورت
مطلقا، کاملا
یقیناً
صددرصد
مطمعنا
مطمعنن
حقیقتا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس