abruptness


تندی، شدت، تیزجوابی، حاضرجوابی، شدت لحن

جمله های نمونه

1. He hid his feelings behind a gruff abruptness.
[ترجمه گوگل]او احساسات خود را پشت یک ناگهانی خشن پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]احساساتش را پشت یک حرکت خشن و خشن پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Herzog abandoned this theme with characteristic abruptness.
[ترجمه گوگل]هرتزوگ این موضوع را با ناگهانی مشخص رها کرد
[ترجمه ترگمان]Herzog این موضوع را با شتاب غیر عادی خود رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We are striking by the boldness and abruptness of the scenery.
[ترجمه بهزاد] ما دستخوش ( دچار شدن با ) سرزندگی و خشونت منظره هستیم.
|
[ترجمه گوگل]ما با جسارت و ناگهانی بودن مناظر شگفت انگیز هستیم
[ترجمه ترگمان]ما از این جسارت و abruptness در این منظره سخن می گوییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She speak with the abruptness of a person whose feelings have get the better of her.
[ترجمه گوگل]او با ناگهانی فردی صحبت می کند که احساسات او را بهتر کرده است
[ترجمه ترگمان]او با لحن تندی شخصی صحبت می کند که احساساتش نسبت به او بهتر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because abruptness and unexpectedness of group events, intelligence work is becoming more and more significant.
[ترجمه گوگل]به دلیل ناگهانی و غیرمنتظره بودن رویدادهای گروهی، کار اطلاعاتی روز به روز قابل توجه تر می شود
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که حمله ناگهانی و عقب افتادن حوادث گروهی بیشتر و مهم تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their abruptness and improbability made us sick.
[ترجمه گوگل]ناگهانی و نامحتمل بودن آنها ما را بیمار کرد
[ترجمه ترگمان]غیر منطقی اونا ما رو از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pardon my abruptness, but precisely what are you driving at?
[ترجمه سارا کاووسی] تندخویی منو ببخشید اما دقیقا به چه نتیجه ای رسیدید؟
|
[ترجمه گوگل]ببخشید ناگهانی من، اما دقیقا به چه چیزی رانندگی می کنید؟
[ترجمه ترگمان]مرا ببخش، اما دقیقا به چه نتیجه ای رسیدید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Newman's abruptness and straightforward manner mask a morally robust character, equipped with an innate honesty and a strong intuitive sense of right and wrong.
[ترجمه گوگل]رفتار ناگهانی و سرراست نیومن یک شخصیت اخلاقی قوی را می پوشاند که مجهز به صداقت ذاتی و حس شهودی قوی درست و غلط است
[ترجمه ترگمان]abruptness نیومن و روش بی پرده نشان دهنده شخصیت قوی اخلاقی است که مجهز به یک صداقت ذاتی و یک حس شهودی قوی از درست و غلط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The abruptness man is a person whose action respect other people seldom.
[ترجمه گوگل]مرد ناگهانی فردی است که عملش به ندرت به دیگران احترام می گذارد
[ترجمه ترگمان]این غیر ضروری یک نفر است که به ندرت به دیگران احترام می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Given the abruptness of the fourth - quarter contraction, this inventory cycle rebound may be quite strong.
[ترجمه گوگل]با توجه به ناگهانی انقباض سه ماهه چهارم، این بازگشت چرخه موجودی ممکن است بسیار قوی باشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به افزایش ناگهانی تغییر چهارم و چهارم، این جهش چرخه موجودی می تواند بسیار قوی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His going, his abruptness. Have brought along the gigantic heart disease.
[ترجمه گوگل]رفتن او، ناگهانی او بیماری قلبی غول پیکر را به همراه آورده است
[ترجمه ترگمان]او ادامه داد: ادامه بده یه بیماری قلبی بزرگ رو همراه آورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I think Simon was hurt by your abruptness this afternoon.
[ترجمه سارا کاووسی] من فکر می کنم امروز عصر سایمون به خاطر تندی رفتار شما ضربه یا آسیب ( روحی ) خورده یا دیده بود.
|
[ترجمه گوگل]فکر می کنم سایمون امروز بعدازظهر از ناگهانی تو صدمه دیده بود
[ترجمه ترگمان]فکر کنم سیمون امروز بعد از ظهر غیر منتظره شما صدمه دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The abruptness of her appearance at the meeting surprised us all.
[ترجمه گوگل]حضور ناگهانی او در جلسه همه ما را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]ورود ناگهانی او در این ملاقات، همه ما را شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suddenly Vanamee returned to himself with the abruptness of a blow.
[ترجمه گوگل]ناگهان ونامی با یک ضربه ناگهانی به خودش بازگشت
[ترجمه ترگمان]ناگهان Vanamee ناگهانی به خود آمد و با شتاب ضربه ای به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• suddenness, hastiness; lack of continuity; brusqueness, rudeness

پیشنهاد کاربران

1. شدت
2. خشکی، سردی، خشونت ( رفتار )
The train lurched forward with an abruptness that
قطار چنان یک دفعه به حرکت در آمد که . . . ، قطار طوری ناگهانی حرکت کرد که . . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : abruptness
صفت ( adjective ) : abrupt
قید ( adverb ) : abruptly
1. Dean offered, in spite of being a bit peeved at the man's Abruptness
دین پیشنهاد داد ، علی رغم اینکه کمی از تندی لحن مرد آزار دیده بود.
2. Contrasting the Abruptness of earthquakes is the slow drift of tectonic plates.
...
[مشاهده متن کامل]

نقطه تقابل ناگهانی زمین لرزه ها ، رانش آهسته صفحات تکتونیکی است.
Abruptness ( noun ) =تندی لحن، حاظر جوابی، ناگهانی
معانی دیگر: شدت لحن

خشونت، ناگهانی، رفتار تند و حاکی از خشونت
حالت ناگهانی - خشونت - تندی

بپرس