فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abolishes, abolishing, abolished
مشتقات: abolisher (n.), abolishment (n.)
حالات: abolishes, abolishing, abolished
مشتقات: abolisher (n.), abolishment (n.)
• (1) تعریف: to do away with; put a stop to; end.
• مترادف: abrogate, annihilate, annul, cancel, end, invalidate, nullify, remove, repeal, rescind, retract, revoke, terminate, void
• متضاد: create, establish, initiate, retain
• مشابه: blot out, countermand, cut out, dissolve, extinguish, nol-pros, quash, reverse, supersede
• مترادف: abrogate, annihilate, annul, cancel, end, invalidate, nullify, remove, repeal, rescind, retract, revoke, terminate, void
• متضاد: create, establish, initiate, retain
• مشابه: blot out, countermand, cut out, dissolve, extinguish, nol-pros, quash, reverse, supersede
- Compulsory military service has been abolished.
[ترجمه 1223] خدمت نظامی اجباری منسوخ گردیده|
[ترجمه گوگل] خدمت سربازی اجباری لغو شد[ترجمه ترگمان] خدمت اجباری نظامی لغو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They argued over whether the death penalty should be abolished.
[ترجمه شان] آن ها در مورد اینکه آیا باید مجازات مرگ ( اعدام ) لغو شود، بحث کردند.|
[ترجمه زینب سرآمد] آنها در مورد اینکه آیا مجازات اعدام میبایست لغو شودبحث می کردند|
[ترجمه گوگل] آنها در مورد اینکه آیا مجازات اعدام باید لغو شود یا خیر بحث کردند[ترجمه ترگمان] آن ها بحث کردند که آیا مجازات اعدام باید منسوخ شود یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Slavery Abolition Act of 1833 abolished slavery in the British Empire.
[ترجمه گوگل] قانون لغو برده داری در سال 1833 برده داری را در امپراتوری بریتانیا لغو کرد
[ترجمه ترگمان] برده داری در برده داری در سال ۱۸۳۳ برده داری در امپراطوری بریتانیا را منسوخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برده داری در برده داری در سال ۱۸۳۳ برده داری در امپراطوری بریتانیا را منسوخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to take out of existence.
• مترادف: annihilate, destroy, eliminate, end, eradicate, expunge, exterminate, extinguish, extirpate, obliterate, wipe out
• متضاد: create, establish
• مشابه: blot out, demolish, devastate, ravage, subvert, suppress
• مترادف: annihilate, destroy, eliminate, end, eradicate, expunge, exterminate, extinguish, extirpate, obliterate, wipe out
• متضاد: create, establish
• مشابه: blot out, demolish, devastate, ravage, subvert, suppress
- Some wish to abolish the former leader's name from the history books.
[ترجمه گوگل] برخی می خواهند نام رهبر سابق را از کتب تاریخ حذف کنند
[ترجمه ترگمان] برخی می خواهند نام رهبر سابق را از کتاب های تاریخ حذف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی می خواهند نام رهبر سابق را از کتاب های تاریخ حذف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید