abet

/əˈbet//əˈbet/

معنی: تشویق کردن، جرات دادن، تربیت کردن، معاونت کردن، بر انگیختن
معانی دیگر: شریک جرم کسی شدن، تحریک به عمل بد کردن، به معاونت جرم واداشتن، همدستی کردن، تشویق به عمل بد کردن، معاونت کردن درجرم، تقویت، ترغیب به کار بد

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abets, abetting, abetted
مشتقات: abetter (n.), abettor (n.)
• : تعریف: to incite, encourage, or aid, esp. in wrongdoing.
مترادف: aid, encourage, help, incite
متضاد: hinder
مشابه: foment, instigate, prompt, provoke, second, spur, stimulate, support, sustain, uphold

- It is a crime to abet an escaped convict.
[ترجمه Eli_khp] همدستی با یک محکومِ ( مجرم ) فراری جرم است
|
[ترجمه گوگل] حمایت از یک محکوم فراری جرم است
[ترجمه ترگمان] محکوم کردن یک مجرم فراری جرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to abet the commission of a crime
در ارتکاب جرم شریک بودن

2. He was abetted in these illegal activities by his wife.
[ترجمه حسین بنی علی] او در این فعالیت های غیر قانونی توسط همسرش حمایت شده /تشویق شده.
|
[ترجمه گوگل]او در این فعالیت های غیرقانونی توسط همسرش تشویق شده بود
[ترجمه ترگمان]همسرش در این فعالیت های غیر قانونی با همسرش هم کاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He abetted the thief in robbing the bank.
[ترجمه علی] او شریک دزد در سرقت از بانک شد.
|
[ترجمه میلاد سهرابی فر کارشناس آموزش زبان انگلیسی] او در سرقت از بانک با دزد همکاری کرد
|
[ترجمه گوگل]او دزد را در سرقت از بانک تشویق کرد
[ترجمه ترگمان]او در سرقت بانک به دزدی دست زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His accountant had aided and abetted him in the fraud.
[ترجمه گوگل]حسابدار او در این کلاهبرداری به او کمک کرده بود
[ترجمه ترگمان]ممیز دادگاه به او کمک کرده و او را در کلاه برداری یاری داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stands accused of aiding and abetting the bombing.
[ترجمه گوگل]او متهم به کمک و مشارکت در بمب گذاری است
[ترجمه ترگمان]او متهم به کمک و معاونت در بمب گذاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was arraigned for criminally abetting a traitor.
[ترجمه گوگل]او به جرم همکاری با یک خائن محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]اون به جرم خیانت به یه خائن محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Three tax inspectors were accused of aiding and abetting the men charged with fraud.
[ترجمه گوگل]سه بازرس مالیاتی متهم به همکاری با افراد متهم به کلاهبرداری شدند
[ترجمه ترگمان]سه بازرس مالیاتی متهم به کمک و معاونت در افراد متهم به تقلب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Aided and abetted by two glasses of wine, he became very sentimental.
[ترجمه گوگل]با کمک و همراهی دو لیوان شراب، او بسیار احساساتی شد
[ترجمه ترگمان]با کمک دو گیلاس شراب بسیار احساساتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was abetted in the deception by his wife.
[ترجمه گوگل]او در این فریب توسط همسرش مشارکت داشت
[ترجمه ترگمان]او در این فریب و نیرنگ همسرش دست و پا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was arraigned on charges of aiding and abetting terrorists.
[ترجمه گوگل]او به اتهام کمک به تروریست ها محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]وی به اتهام کمک به تروریست ها و معاونت در تروریست ها محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both were accused of aiding and abetting the transfer abroad of £ 6m of St Piran assets in breach of the undertaking.
[ترجمه گوگل]هر دو متهم به کمک و مشارکت در انتقال 6 میلیون پوند از دارایی سنت پیران به خارج از کشور در نقض تعهد بودند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها متهم به کمک و معاونت در انتقال خارج از ۶ میلیون پوند از اموال سنت Piran در نقض تعهد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Shawnees, abetted by southern Creeks, were seeking to stem the surge of expansion into their hinterlands.
[ترجمه گوگل]Shawnees با حمایت کریک های جنوبی، به دنبال جلوگیری از افزایش گسترش به مناطق داخلی خود بودند
[ترجمه ترگمان]The، که توسط creeks جنوبی پشتیبانی می شد، به دنبال ریشه کن کردن موج توسعه در مناطق مرزی خود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were abetted by a partisan police force.
[ترجمه گوگل]آنها توسط یک نیروی پلیس پارتیزان حمایت می شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط نیروی پلیس حزبی حمایت می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Activist tendencies aid and abet stage having experiences.
[ترجمه گوگل]گرایش‌های کنش‌گر به مرحله کسب تجربه کمک می‌کنند
[ترجمه ترگمان]فعالان سیاسی کمک های خیریه را انجام می دهند و صحنه را تمرین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lots of power, abetted by good response from the switching systems, makes for an extremely useable rig.
[ترجمه گوگل]قدرت زیاد، با واکنش خوب سیستم های سوئیچینگ، یک دکل بسیار قابل استفاده را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]قدرت زیادی که با واکنش خوب از سیستم سوییچینگ کمک می کند، برای تجهیزات بسیار قابل استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشویق کردن (فعل)
abet, encourage, cheer, countenance, patronize, eulogize, inspirit, grace

جرات دادن (فعل)
abet, heart, hearten

تربیت کردن (فعل)
abet, breed, educate, train, rear, school

معاونت کردن (فعل)
abet, assist

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

تخصصی

[حقوق] تحریک و ترغیب کردن به ارتکاب جرم، معاونت در جرم

انگلیسی به انگلیسی

• encourage or help someone to do something (especially something illegal)
if you abet someone, you help or encourage them to do something wrong.

پیشنهاد کاربران

5
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To assist or help in a wrongdoing 👥
🔍 مترادف: Aid, support
✅ مثال: She refused to abet her friend in cheating on the exam
شریک جرم {کسی} شدن. هم دستی کردن
مثال:
And other people have abetted him in it.
و افراد دیگری هم با او در آن هم دستی کردند.
�وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ�
تشویق کردن، برانگیختن، تحریک کردن ( به انجام کار خلاف )
تشویق شدن به جرم و جنایت
معاونت کردن در جرم، همدست بودن
۱. برانگیختن
۲. شریک جرم کردن / همدستی کردن
۳. تشویق کردن
همدست بودن , شریک بودن
– It is a crime to abet an escaped convict
– He abetted the thief in robbing the bank
– His accountant had aided and abetted him in the fraud
مساعدت کردن
Abet in :
در کار خلافی با کسی همدست بودن
E. g. The thieves were abetted in the jewel robbery by some of the servants
بعضی از مستخدمان در سرقت جواهرات با دزدان همدست بودند.
برانگیختن. جرات دادن

بپرس