abbess

/ˈæbes//ˈæbes/

معنی: رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
معانی دیگر: سر راهبه، مادر روحانی، سرپرست صومعه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the female superior of a convent of nuns.
مشابه: monastic

جمله های نمونه

1. " We fear reprisals, signore, " the abbess murmured.
[ترجمه گوگل]صومعه زمزمه کرد: "ما از انتقام می ترسیم، امضا"
[ترجمه ترگمان]بزرگ بزرگ زمزمه کرد: از reprisals می ترسیم سینیور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Radegund is extensively commemorated as an abbess and a saint in the writings of Venantius Fortunatus and her second biographer Baudonivia.
[ترجمه گوگل]در نوشته‌های ونانتیوس فورتوناتوس و دومین زندگی‌نامه‌نویس او باودونیویا، از رادگوند به‌عنوان یک صومعه و یک قدیس یاد می‌شود
[ترجمه ترگمان]Radegund به طور گسترده به عنوان یک رئیسه دیر و یک قدیس در نوشته های Venantius Fortunatus و زندگینامه نویسی دومش Baudonivia جشن گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fourteen-year-old Gertrude was appointed as the abbess and proved herself deserving of the title.
[ترجمه گوگل]گرترود چهارده ساله به عنوان صومعه منصوب شد و ثابت کرد که شایسته این عنوان است
[ترجمه ترگمان]گرترود چهارده ساله به عنوان \"رئیسه دیر\" منصوب شد و خود را لایق این عنوان نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sethrid each in turn served as abbess of the Monastery at Brie.
[ترجمه گوگل]سترید هر کدام به نوبه خود به عنوان صومعه صومعه در بری خدمت می کرد
[ترجمه ترگمان]Sethrid هر یک به نوبه خود به عنوان \"رئیسه صومعه بری بری\" خدمت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The saintly abbess spent several fruitful years in that convent, the recipient of extraordinary mystical favors.
[ترجمه گوگل]صومعه مقدس چندین سال پربار را در آن صومعه سپری کرد، که عنایات عرفانی فوق العاده ای دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]رئیسه دیر مقدس چندین سال پرثمر در آن صومعه گذراند، و گیرنده الطاف اسرار آمیز فوق العاده ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The superior of an abbey is called an abbess.
[ترجمه حسین بنی علی] رهبر یک صومعه " اَبِس " صدا زده می شود.
|
[ترجمه گوگل]بالاترین صومعه را ابیس می گویند
[ترجمه ترگمان]بزرگ تر از یک صومعه، \"رئیسه دیر\" نام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Abbess Julia : Yes, I have to pay a visit.
[ترجمه گوگل]ابیس جولیا: بله، من باید یک ملاقات داشته باشم
[ترجمه ترگمان] بله، باید یه سری بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Irish abbess; a patron saint of Ireland.
[ترجمه گوگل]ابی ایرلندی؛ قدیس حامی ایرلند
[ترجمه ترگمان]رئیسه دیر ایرلندی که قدیس حامی ایرلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At age 43 she became abbess of her community.
[ترجمه گوگل]او در سن 43 سالگی به مقام عابد جامعه خود تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او در سن ۴۳ سالگی به عضویت جامعه خود در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Abbess Julia: I'm going to blackmail the Marquise.
[ترجمه گوگل]ابیس جولیا: من قصد دارم مارکیز را باج گیری کنم
[ترجمه ترگمان]من از مارکیز اخاذی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The abbess is not alone.
[ترجمه گوگل]ابیه تنها نیست
[ترجمه ترگمان]رئیسه دیر تنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Abbess Julia: You're a millionairess!
[ترجمه گوگل]ابیس جولیا: تو یک میلیونر هستی!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Harold Laski said Beatrice Webb should have been a medieval abbess, where her organising ability would have gained a spiritual dimension.
[ترجمه گوگل]هارولد لاسکی گفت که بئاتریس وب باید یک صومعه قرون وسطایی می بود، جایی که توانایی سازمان دهی او بعد معنوی می یافت
[ترجمه ترگمان]هارولد بنیان گفت که بئاتریس وب باید یک راهبه قرون وسطایی باشد، جایی که توانایی سازمان دهی او بعد معنوی او را به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This latter was a secular convent which always had a lady of the Habsburg family as abbess.
[ترجمه گوگل]این دومی یک صومعه سکولار بود که همیشه یک بانوی خانواده هابسبورگ را به عنوان صومعه داشت
[ترجمه ترگمان]این اخیر یک دیر دنیوی بود که همیشه یک بانوی خانواده بزرگ بزرگ بزرگ بزرگ داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رئیسه صومعه زنان تارک دنیا (اسم)
abbess

انگلیسی به انگلیسی

• woman who is the superior of a convent, woman who is in charge of a convent
an abbess is the senior nun who is in charge of the other nuns in a convent.

پیشنهاد کاربران

chapel : نمازخانه ( محل کوچکی برای عبادت مسیحیان )
church : کلیسا ( محل بزرگتری برای عبادت، ازدواج، مطالعه کتاب مقدس و بحث به صورت گروهی، کلاس برای کودکان تا انجیل را بشناسند و عقاید را یادبگیرند، برنامه هایی مثل خوراک مختصر گروهی، آواز های گروهی مذهبی و خیلی چیز های دیگر )
...
[مشاهده متن کامل]

cathedral : کلیسای جامع ( بسیار بزرگتر )
monastery, monasteries : حوزه علمیه ( آموزشگاه و خوابگاه راهبان دینی مسیحی یا بودایی و. . . )
abbey, abbeys : حوزه علمیه بزرگ ( یک monastery که بزرگ تر و جامع تر است بعضی از این آموزشگاه ها اکنون کلیسا شده. )
convent : حوزه علمیه خواهران
abbot : رئیس حوزه علمیه برادران
abbess : رئیس حوزه علمیه خواهران

a woman who is the superior of a convent of nuns
سر راهبه، مادر روحانی
مادرِ روحانی
A woman who is the head of a convent
راهبه بزرگ

بپرس