aback

/əˈbæk//əˈbæk/

معنی: به عقب، قهقرایی
معانی دیگر: به قهقرا، به سوی عقب، عقب، (دریانوردی) به سوی دکل، غافلگیر، ناگهان، پرت

بررسی کلمه

قید ( adverb )
عبارات: taken aback
• : تعریف: so that the wind catches the front side of an open sail.

- They sailed aback for several hours.
[ترجمه گوگل] آنها چند ساعتی عقب نشسته بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها چندین ساعت به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of a sail, positioned so that the wind pushes against the front side.

جمله های نمونه

1. to be taken aback
یکه خوردن،جا خوردن

2. I was taken aback by the news of his death.
[ترجمه فرزین پزشکی] خبر مرگ او من را غافلگیر کرد
|
[ترجمه گوگل]از خبر مرگ او متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبر مرگش یکه خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was a little taken aback at the directness of the question.
[ترجمه گوگل]از صریح بودن سوال کمی متعجب شدم
[ترجمه ترگمان]از صراحت این سوال کمی یکه خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The little girl screamed and it took us aback.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] دختر کوچولو فریاد زد و ما یکه خوردیم.
|
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو فریاد زد و ما را غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک جیغ کشید و ما را جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was taken aback by her son's strong opposition to her remarriage.
[ترجمه گوگل]او از مخالفت شدید پسرش با ازدواج مجدد او شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان]او از مخالفت شدید پسرش با ازدواج مجدد او یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Roland was taken aback by our strength of feeling.
[ترجمه گوگل]رولند از قدرت احساس ما غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]Roland از قدرت ما یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cross was a little taken aback by her abrupt manner.
[ترجمه گوگل]کراس از رفتار ناگهانی او کمی متحیر شده بود
[ترجمه ترگمان]از رفتار ناگهانی او اندکی یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was completely taken aback by his anger.
[ترجمه گوگل]او کاملاً از عصبانیت او غافلگیر شده بود
[ترجمه ترگمان]از خشم او یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The manager was taken aback by his directness.
[ترجمه گوگل]مدیر از صراحت او غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]مدیر از صراحت خود یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jenny was taken aback by some of the portraits.
[ترجمه گوگل]جنی از برخی از پرتره ها غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]جنی از بعضی از عکس ها یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was taken aback by his rudeness.
[ترجمه گوگل]از بی ادبی او متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]از بی ادبی او یکه خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were all taken aback by the news of the Chairman's resignation.
[ترجمه گوگل]خبر استعفای رئیس جمهور همه ما را متحیر کرد
[ترجمه ترگمان]همه ما از خبر استعفای رئیس جا خورده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was rather taken aback by her honesty.
[ترجمه گوگل]من از صداقت او غافلگیر شدم
[ترجمه ترگمان]من از صداقت او کمی یکه خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The news really took us aback.
[ترجمه صدف افضلی] این خبر واقعا مارا غافلگیر کرد
|
[ترجمه گوگل]این خبر واقعا ما را غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]این خبر واقعا ما را جا به جا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به عقب (قید)
aback, back, backwards

قهقرایی (قید)
aback

تخصصی

[آب و خاک] فرسایش قهقرایی

انگلیسی به انگلیسی

• backwards, to the rear; with the wind blowing against the front of the sails (nautical)
see take aback.

پیشنهاد کاربران

عقب، به سوی عقب
و همچنین گاهی با take به کار میره :
Take aback : to be surprised or shocked
Take abackبه معنی جاخوردن و یکه خوردن هست
unawares, short, sudden, suddenly, unanticipatedly, unaware, unawaredly, unexpectedly
be taken aback : یکه خوردن، جا خوردن، متحیر شدن، در شگفت ماندن
قهقرایی، به عقب، غافلگیر، ناگهان، ( اسکاتلند ) منزوی، پرت
قرار گرفتن یک کشتی در کنار اسکله یا در کنار کشتی دیگر.
لانگمن دیکشنری :
یکه خوردن
جا خوردن
در شگفت ماندن
یکه خوردن ، جا خوردن
شوکه. متعجب
بهت زده شده

بپرس