assumptive

/əˈsʌmptɪv//əˈsʌmptɪv/

معنی: متکبر، مغرور، فرضی، فرض مسلم شده
معانی دیگر: فر­ مسلم شده

جمله های نمونه

1. It's just like I set up an assumptive environment of the film to get everyone lived in.
[ترجمه گوگل]درست مثل این است که من یک محیط فرضی فیلم را تنظیم کرده ام تا همه در آن زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]درست مثل این است که من یک محیط assumptive از فیلم را راه اندازی کرده ام تا همه در آن زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Intelligence" at best is an assumptive construct — the meaning of the word has never been clear.
[ترجمه گوگل]"هوش" در بهترین حالت یک ساختار فرضی است - معنای کلمه هرگز روشن نبوده است
[ترجمه ترگمان]\"هوش\" در بهترین حالت یک ساختار assumptive است - معنای کلمه هرگز مشخص نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The assumptive condition and disposal technique of FEM modeling were given with Tianxinzhou Bridge as a practice example.
[ترجمه گوگل]شرایط فرضی و تکنیک دفع مدل‌سازی FEM با پل تیان‌شین‌ژو به‌عنوان مثال عملی ارائه شد
[ترجمه ترگمان]شرایط assumptive و تکنیک دفع مدل سازی FEM به عنوان مثال عملی با پل Tianxinzhou ارایه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The assumptive adherence of the tumour to the choroids plexus was probably disrupted by the haematoma.
[ترجمه گوگل]احتمالاً چسبندگی فرضی تومور به شبکه مشیمیه توسط هماتوم مختل شده است
[ترجمه ترگمان]تبعیت assumptive از تومور در شبکه کوروئید به احتمال زیاد توسط haematoma مختل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several foresighted assumptive ideas and proposals to plant and utilize each variety of camellia oleifera are put forward.
[ترجمه گوگل]چندین ایده و پیشنهاد آینده نگر فرضی برای کاشت و استفاده از هر گونه کاملیا اولیفرا ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]چندین ایده و طرح های پیشنهادی برای کاشت و استفاده از هر نوع گل کاملیا مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Assumnptive Rhetorical Complex with Assurance are a kind of assumptive complex that can produce the meaning of assurance by asking.
[ترجمه گوگل]مجتمع بلاغی فرضی با اطمینان نوعی عقده فرضی است که می تواند با پرسیدن معنای اطمینان را تولید کند
[ترجمه ترگمان]مجتمع Assumnptive با تضمین نوعی پیچیده assumptive است که می تواند با پرسیدن آن، معنای تضمین را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finally, for the application on high - rise building, assumptive and analysis are conducted.
[ترجمه گوگل]در نهایت، برای کاربرد در ساختمان های بلند مرتبه، فرضی و تحلیلی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]در نهایت، برای کاربرد در ساختمان بلند بالا، assumptive و تحلیل انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This new direct adaptive control law is independent of these assumptive conditions.
[ترجمه گوگل]این قانون کنترل تطبیقی ​​مستقیم جدید مستقل از این شرایط فرضی است
[ترجمه ترگمان]این قانون کنترل تطبیقی جدید مستقل از این شرایط assumptive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Result shows that the model established agrees with the assumptive exponential model based on the nerve network theory and the feasibility of the method is prove.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که مدل ایجاد شده با مدل نمایی فرضی بر اساس تئوری شبکه عصبی مطابقت دارد و امکان سنجی روش اثبات شده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که مدل با مدل نمایی assumptive مبتنی بر نظریه شبکه عصبی و امکان پذیری روش اثبات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The computational formulas for the gas flow speed at a certain assumptive conditions are obtained.
[ترجمه گوگل]فرمول های محاسباتی برای سرعت جریان گاز در یک شرایط فرضی مشخص به دست می آیند
[ترجمه ترگمان]فرمول های محاسباتی برای سرعت جریان گاز در شرایط خاص assumptive بدست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If I were threatened and robbed I would produce my wallet quickly, and do an assumptive close.
[ترجمه گوگل]اگر تهدید و دزدی می شدم، کیف پولم را سریع تولید می کردم و یک بسته فرضی انجام می دادم
[ترجمه ترگمان]اگر من تهدید شده بودم و دزدی می کردم، کیف پولم را به سرعت تولید می کردم و خیلی هم نزدیک می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because the model is too complex, which brings difficulty to the quantitative analysis, this thesis simplifies the model in two assumptive extreme situations, and solves the stock price equation.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مدل بسیار پیچیده است، که برای تجزیه و تحلیل کمی مشکل ایجاد می کند، این پایان نامه مدل را در دو موقعیت فرضی افراطی ساده می کند و معادله قیمت سهام را حل می کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این مدل بیش از حد پیچیده است، که دشواری را برای تجزیه و تحلیل کمی به ارمغان می آورد، این پایان نامه مدل را در دو حالت فوق العاده ساده می کند و معادله قیمت سهام را حل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The possibility of external control individual at the very moment were higher than internal control individual, but in the assumptive scene, the possibility is lower.
[ترجمه گوگل]امکان کنترل بیرونی افراد در همان لحظه بیشتر از افراد کنترل داخلی بود، اما در صحنه فرضی این احتمال کمتر است
[ترجمه ترگمان]امکان فرد کنترل خارجی در همان لحظه بالاتر از فرد کنترل داخلی بود، اما در صحنه assumptive امکان کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The numerical simulation could adopt the different theoretical basis and assumptive conditions to develop different analysis model. Therefore, it may produce the different analysis results and errors.
[ترجمه گوگل]شبیه‌سازی عددی می‌تواند پایه‌های نظری مختلف و شرایط فرضی را برای توسعه مدل تحلیل متفاوت اتخاذ کند بنابراین، ممکن است نتایج تحلیل و خطاهای متفاوتی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی عددی می تواند مبنای تیوریکی مختلف و شرایط assumptive را برای توسعه مدل تحلیلی مختلف اتخاذ کند بنابراین، ممکن است منجر به نتایج تجزیه و تحلیل متفاوتی و خطاها شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متکبر (صفت)
perky, arrogant, proud, haughty, conceited, swaggering, imperious, assuming, assumptive, disdainful, high-handed

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

فرضی (صفت)
assumptive, hypothetical, presumptive, reckoning

فرض مسلم شده (صفت)
assumptive

انگلیسی به انگلیسی

• taken for granted; hypothesized; arrogant

پیشنهاد کاربران

بپرس