asseveration

/əˌsevəˈreɪʃn̩//əˌsevəˈreɪʃn̩/

معنی: ادعا، اظهار جدی
معانی دیگر: اظهار جدی، ادعا

جمله های نمونه

1. The asseveration in the heart has never forgotten but has never attained as well, I have already again had no speech to say what.
[ترجمه گوگل]قاطعیت در دل هرگز فراموش نکرده، اما هرگز به آن نرسیده است، من دیگر سخنی برای گفتن نداشتم
[ترجمه ترگمان]شور و هیجان درونی قلب هرگز فراموش نکرده است، اما هرگز به این نتیجه نرسیده است که من دیگر حرفی برای گفتن ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can forget the asseveration of past, but want to remember own of sincerely.
[ترجمه گوگل]شما می توانید ادعاهای گذشته را فراموش کنید، اما می خواهید خود را صادقانه به یاد بیاورید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید the را فراموش کنید، اما می خواهید از صمیم قلب خود را به خاطر داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because 21 years old birthday of asseveration, I decide frequent caller of do the fast food food no longer.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که 21 سال تولد ادعا، من تصمیم گرفتم تماس مکرر از انجام فست فود دیگر
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ۲۱ سال تولد asseveration ۲۱ ساله است، من تصمیم گرفتم که برای فست فود کار خود را انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I guarantee to certainly carry out what I make just now, you the asseveration of the witness.
[ترجمه گوگل]من ضمانت می‌کنم آنچه را که همین الان انجام می‌دهم، شما به قول شاهد
[ترجمه ترگمان]من تضمین می کنم که دقیقا آنچه را که در این موقع انجام خواهم داد، به شما بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The little boy guards the place which agrees on in the asseveration quietly. . .
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو به آرامی از جایی که در این ادعا موافق است محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]ان پسر کوچک محلی را که با شور و حرارت آن را تایید می کند، نگهبانی می دهند …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I connected an aim, embarrassed beyond words, conduct and actions a day dynasty general, unexpectedly in small house of very much in love, there is negative that year city of asseveration.
[ترجمه گوگل]من یک هدف، شرمنده فراتر از کلمات، رفتار و کردار یک ژنرال سلسله، به طور غیرمنتظره در خانه کوچک بسیار عاشق، منفی آن سال شهر ادعا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]من هدفی را به هم متصل کردم، دست پاچه از کلمات، رفتار و اعمال یک سلسله روز، به طور غیر منتظره در خانه کوچک خیلی از عشق، در آن سال، شهر of منفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The month of brocade about don't be sprung up, this asseveration is also very evil not very agreeable.
[ترجمه گوگل]ماه چرمی در مورد نشوید، این ادعا نیز بسیار بد است نه چندان موافق
[ترجمه ترگمان]این asseveration که در حدود یک ماه از پارچه های زربفت به دست می آورید، این شور و شوق خیلی هم مطبوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have to master to adjust at any time, anyway, the person shouldn't be the impractical asseveration and wishes but on the hoof .
[ترجمه گوگل]ما باید در هر زمان تطبیق دهیم، به هر حال، فرد نباید به عنوان یک ادعا و آرزوی غیرعملی، بلکه روی سم باشد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، ما باید در هر زمان به استاد عادت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Zoro will be the best sword knight-errant one day. It's his asseveration !
[ترجمه گوگل]زورو روزی بهترین شوالیه شمشیری خواهد شد این ادعای اوست!
[ترجمه ترگمان]Zoro روزی بهترین شمشیر پهلوان سرگردان خواهد بود این asseveration!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادعا (اسم)
assertion, claim, pretense, pretension, plea, allegation, purport, protestation, asseveration, averment, postulate

اظهار جدی (اسم)
protestation, asseveration

تخصصی

[حقوق] سوگند به شرافت، اظهار مؤکد

انگلیسی به انگلیسی

• declaration; affirmation

پیشنهاد کاربران

بپرس