approximation

/əˌprɑːksəˈmeɪʃn̩//əˌprɒksɪˈmeɪʃn̩/

معنی: نزدیکی، تقریب، تخمین، شباهت زیاد، قریب بصحت
معانی دیگر: نزدیک بودن، مجاورت، مشابهت، تشابه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of approximating.
مشابه: approach

- The figures were attained by approximation.
[ترجمه موسی] ارقام با تخمین به دست آمد.
|
[ترجمه گوگل] ارقام با تقریب به دست آمدند
[ترجمه ترگمان] آمار با تقریب بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an estimate; guess.
مشابه: idea

- Her approximation of the depth of the lake was quite close to the actual figure.
[ترجمه موسی] برآورد ( تخمین ) او از عمق دریاچه بسیار نزدیک به رقم واقعی بود.
|
[ترجمه گوگل] تقریب او از عمق دریاچه کاملاً به رقم واقعی نزدیک بود
[ترجمه ترگمان] تقریب او از عمق دریاچه کاملا به پیکر واقعی نزدیک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a mathematical or scientific result that is within acceptable limits of accuracy.

جمله های نمونه

1. his description is only an approximation of reality
توصیف او فقط تشابهاتی با واقعیت دارد.

2. That is a fair approximation of the way in which the next boss is being chosen.
[ترجمه گوگل]این یک تقریب منصفانه از روش انتخاب رئیس بعدی است
[ترجمه ترگمان]این یک تخمین منصفانه از روشی است که در آن رئیس بعدی انتخاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Could you give us a rough approximation of the likely cost?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک تقریب تقریبی از هزینه احتمالی به ما ارائه دهید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید تقریبی از هزینه احتمالی را به ما بدهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is the nearest approximation of cost that they can give us.
[ترجمه گوگل]این نزدیکترین تقریبی از هزینه است که آنها می توانند به ما بدهند
[ترجمه ترگمان]این نزدیک ترین تقریب هزینه است که می توانند به ما بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was the nearest approximation to a crisis she'd ever experienced.
[ترجمه گوگل]این نزدیکترین تقریب به بحرانی بود که او تا به حال تجربه کرده بود
[ترجمه ترگمان]این نزدیک ترین شباهت به یک بحران بود که او تا به حال تجربه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That's just an approximation, you understand.
[ترجمه گوگل]این فقط یک تقریب است، متوجه می شوید
[ترجمه ترگمان]این فقط یک approximation، فهمیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our results should be a good approximation to the true state of affairs.
[ترجمه گوگل]نتایج ما باید تقریب خوبی با وضعیت واقعی امور باشد
[ترجمه ترگمان]نتایج ما باید تقریب خوبی برای وضعیت واقعی امور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had coarsened his voice to an approximation of Cockney.
[ترجمه گوگل]او صدایش را در حد تقریبی کاکنی درشت کرده بود
[ترجمه ترگمان]صدایش را بلندتر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 3000 students each year would be an approximation.
[ترجمه گوگل]3000 دانش آموز در هر سال یک تقریبی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]۳۰۰۰ دانشجو در هر سال تقریبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is only a crude approximation of the actual conditions in the area.
[ترجمه گوگل]این تنها یک تقریب خام از شرایط واقعی در منطقه است
[ترجمه ترگمان]این تنها تقریبی از شرایط واقعی در این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An approximation of the numbers expected to attend would be 350.
[ترجمه گوگل]تعداد تقریبی تعداد مورد انتظار برای حضور 350 نفر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تخمینی از عددی که انتظار می رود در آن شرکت داشته باشد ۳۵۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Could you give me a rough approximation of how many people will be coming?
[ترجمه گوگل]می توانید یک تخمین تقریبی از اینکه چند نفر می آیند به من بدهید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه تخمین بدی از اینکه چند نفر دارن میان رو برام توضیح بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The nearest approximation of this impossible counter-colonialist dream that we have is disco.
[ترجمه گوگل]نزدیکترین تقریب این رویای غیرممکن ضداستعماری که ما داریم دیسکو است
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین تقریب این رویای ناممکن counter - استعمار که ما داریم دیسکو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is only an approximation of the swing eighth notes.
[ترجمه گوگل]این تنها تقریبی از نت های هشتم نوسانی است
[ترجمه ترگمان]این فقط یک تخمین از اسکناس های هشتم نوسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We suppose that the Boussinesq approximation may be made and so the discussion of dynamical and thermal similarity in Section 5 applies.
[ترجمه گوگل]ما فرض می کنیم که تقریب بوسینسک ممکن است ساخته شود و بنابراین بحث شباهت دینامیکی و حرارتی در بخش 5 اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]ما فرض می کنیم که تقریب Boussinesq ممکن است ساخته شود و بنابراین بحث در مورد شباهت دینامیکی و گرمایی در بخش ۵ اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزدیکی (اسم)
abutment, proximity, vicinity, adjacency, affinity, rapprochement, approximation, accession, adduction, imminence, verge, contiguity, going-on, imminency, propinquity, vicinage

تقریب (اسم)
approximation, access

تخمین (اسم)
approximation, estimate, guess, conjecture, surmise, assessment, estimation

شباهت زیاد (اسم)
approximation

قریب بصحت (اسم)
approximation

تخصصی

[شیمی] تقریب
[عمران و معماری] تقریب
[کامپیوتر] تقریب، تخمین .
[برق و الکترونیک] تقریب
[ریاضیات] تقریب
[آمار] تقریب

انگلیسی به انگلیسی

• approach; estimate, guess, conjecture
an approximation is a fact, object, or description which is similar to something else but not exactly the same.
an approximation is also a number, calculation, or position that is not exact.

پیشنهاد کاربران

approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن
approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی
approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
مدل سازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : approximate
✅️ اسم ( noun ) : approximation
✅️ صفت ( adjective ) : approximate
✅️ قید ( adverb ) : approximately
approximation ( ریاضی )
واژه مصوب: تقریب
تعریف: نتیجه‏ای که دقیق نیست، ولی برای منظور معینی به اندازۀ کافی به نتیجۀ درست نزدیک است
در پزشکی به معنای بستن و به هم چسباندن لبه های یک زخم است
approximation ( noun ) = تخمین، برآورد، تقریب/نزدیکی، شباهت، تشابه
examples:
1 - What he said bore no approximation whatsoever to the truth ( = was not at all like the truth ) .
آنچه او گفت هیچ شباهتی با حقیقت نداشت ( = اصلاً شبیه حقیقت نبود ) .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - Could you give me a rough approximation of how many people will be coming?
آیا می توانید برآورد تقریبی از تعداد افرادی که آینده خواهند آمد را به من بدهید؟
3 - Sales - tax receipts provide an approximation of retail sales.
رسید مالیات بر فروش تخمینی از خرده فروشی را ارائه می دهد.
4 - A closer approximation to the truth is that he started out as a genuine entrepreneur.
تشابه نزدیکتر به حقیقت این است که او به عنوان یک کارآفرین واقعی شروع به کار کرده است.

به سمت ان
برآورد
متقارن
تخمین، برآورد
عمل هماهنگ، هم راستا
مجانبی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس