antiquity

/ænˈtɪkwəti//ænˈtɪkwəti/

معنی: قدمت، روزگار باستان، عهد عتیق
معانی دیگر: کهنگی، عتیقه بودن، کهنسالی، مردمان عهد عتیق، باستانیان، قدیمی ها، پیشینیان، (درجمع) آثار عهد عتیق (بناها و آثار هنری و غیره)، تاریخ باستان (به ویژه پیش از قرون وسطی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: antiquities
(1) تعریف: ancient times, esp. prior to the Middle Ages.
مشابه: yore

- The roots of this philosophy lie in antiquity.
[ترجمه گوگل] ریشه این فلسفه در دوران باستان نهفته است
[ترجمه ترگمان] ریشه های این فلسفه در عهد باستان آرمیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He is one of the most famous rulers in antiquity.
[ترجمه گوگل] او یکی از مشهورترین فرمانروایان دوران باستان است
[ترجمه ترگمان] او یکی از مشهورترین فرمانروایان روزگار باستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the people thereof.
مترادف: ancients
مشابه: antediluvians, patriarchs

- These agricultural methods were unknown to antiquity.
[ترجمه گوگل] این روش های کشاورزی در دوران باستان ناشناخته بود
[ترجمه ترگمان] این روش های کشاورزی تا زمان باستان ناشناخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the quality of ancientness.
مترادف: ancientness, oldness
مشابه: age, agedness

- The antiquity of these Greek statues is what fascinates me.
[ترجمه گوگل] قدمت این مجسمه های یونانی چیزی است که من را مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان] قدمت این مجسمه های یونانی چیزی است که مرا افسون می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (usu. pl.) objects or customs belonging to ancient times.
مترادف: relics, remains
مشابه: antiques, artifacts

- This wing of the museum is dedicated to antiquities.
[ترجمه گوگل] این بال موزه به آثار باستانی اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان] این جناح موزه به آثار باستانی اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the antiquity of norooz customs
قدمت رسوم نوروزی

2. legends of antiquity
افسانه های باستان

3. the people of antiquity
مردم دوران باستان

4. a rug of great antiquity
فرشی بسیار کهنسال

5. the relics left by antiquity
آثاری که باستانیان از خود به جا گذاشته اند

6. this vase is esteemed for its antiquity
این گلدان به خاطر قدمتش ارزش دارد.

7. Cannabis has been used for medicinal purposes since antiquity.
[ترجمه گوگل]حشیش از دوران باستان برای اهداف دارویی استفاده می شده است
[ترجمه ترگمان]Cannabis از عهد باستان برای مصارف پزشکی به کار رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The museum contains the remains of Chinese antiquity.
[ترجمه گوگل]این موزه حاوی بقایای دوران باستان چینی است
[ترجمه ترگمان]این موزه بقایای باستانی چینی را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The statue was brought to Rome in antiquity .
[ترجمه گوگل]این مجسمه در دوران باستان به رم آورده شده است
[ترجمه ترگمان]این مجسمه در عهد باستان به روم آورده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Archaeologists found 40 bodies of varying antiquity in the area.
[ترجمه گوگل]باستان شناسان 40 جسد با قدمت های مختلف را در این منطقه پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان ۴۰ جسد از زمان باستانی مختلف را در این منطقه کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Athens is a city of great antiquity.
[ترجمه گوگل]آتن شهری با قدمت زیادی است
[ترجمه ترگمان]آتن شهر باستانی بزرگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bickerman argued that in antiquity big enterprises of translation were due to public, not private, initiative.
[ترجمه گوگل]بیکرمن استدلال می‌کرد که در دوران باستان، شرکت‌های بزرگ ترجمه به دلیل ابتکار عمل عمومی بودند، نه خصوصی
[ترجمه ترگمان]Bickerman استدلال می کند که در عهد باستان، شرکت های بزرگ ترجمه به خاطر عموم مردم بودند، نه خصوصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After all, suburbs have a very respectable antiquity.
[ترجمه گوگل]از این گذشته، حومه شهر قدمت بسیار قابل احترامی دارد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، حومه شهر، قدمت بسیار محترمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Until late antiquity Vulso's triumph remained a byword for luxury.
[ترجمه گوگل]تا اواخر دوران باستان، پیروزی ولسو به عنوان کلمه ای برای تجمل باقی ماند
[ترجمه ترگمان]تا اواخر دوران باستان، پیروزی Vulso برای تجمل باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The greatest Pharaonic inscription was defaced in antiquity; the disgraced Roman Third Legion had its name hacked away.
[ترجمه گوگل]بزرگترین کتیبه فرعونی در دوران باستان مخدوش شد لژیون سوم روم رسوایی نامش هک شد
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین inscription که در عهد باستان نوشته شده بود این بود که لژیون روم باستان نام او را هک کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. All over the world, rocks of this antiquity were carefully searched for organic remains.
[ترجمه گوگل]در سرتاسر جهان، سنگ های این دوران باستان به دقت برای بقایای آلی جستجو شدند
[ترجمه ترگمان]در سراسر جهان، سنگ ها از این دوران باستانی به دقت برای بقایای ارگانیک مورد جستجو قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدمت (اسم)
antiquity, archaism

روزگار باستان (اسم)
antiquity

عهد عتیق (اسم)
antiquity

انگلیسی به انگلیسی

• ancient times, former ages; oldness, state of being ancient
antiquity is the distant past, especially the time of the ancient egyptians, greeks, and romans.
antiquities are interesting old things, such as buildings and statues, that you can go and see.

پیشنهاد کاربران

۱. قدمت۲. عهد عتیق. دوران باستان ۳. اثر باستانی
مثال:
legends of antiquity
افسانه هایی از دوران باستان و عهد عتیق
the antiquity of Nowruz customs
قدمت آداب نوروز
antiquity ( n ) ( �nˈtɪkwət̮i ) =the ancient past, e. g. The statue was brought to Rome in antiquity. =an object from ancient times, e. g. Roman antiquities.
antiquity
antiquated = قدیمی
antique = عتیقه ، عتیق ، عتیق کردن
antiquity = عهد عتیق
کهن
دوران باستان، عهد عتیق، عهد دقیانوس
زمان باستان

بپرس