antagonism

/ænˈtæɡəˌnɪzəm//ænˈtæɡəˌnɪzəm/

معنی: ستیز، خصومت، ستیزگی، ضدیت، مخالفت، هم اوری، اصل مخالف
معانی دیگر: هم ستیزی، پادستیزی، دشمنی، استیزه، درگیری، پادکرداری، عناد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a state of being opposed; hostility.
مترادف: animosity, animus, antipathy, enmity, hostility, ill will, inimicality
متضاد: comity, rapport
مشابه: conflict, contention, contrariety, detestation, discord, friction, hatred, opposition, rivalry, strife, war

- There had always been antagonism between the two men, so few were surprised that they had finally come to blows.
[ترجمه احمد قربانی] همیشه تضاد بین این دو مرد وجود داشته است، بنابراین تعداد کمی از آنها متعجب شده بودند که آنها در نهایت با هم برخورد کردند.
|
[ترجمه گوگل] همیشه تضاد بین این دو مرد وجود داشته است، بنابراین تعداد کمی از آنها متعجب شده بودند که آنها در نهایت با هم برخورد کردند
[ترجمه ترگمان] همیشه خصومتی بین دو مرد وجود داشت، از این رو عده معدودی شگفت زده می شدند که سرانجام به هم می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The issue of the property line sparked antagonism between the neighbors.
[ترجمه احمد قربانی] موضوع خط املاک باعث تضاد بین همسایگان شد.
|
[ترجمه گوگل] موضوع خط املاک باعث تضاد بین همسایگان شد
[ترجمه ترگمان] مساله خط هوایی جرقه دشمنی میان همسایه ها را زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her antagonism toward her stepfather decreased with time.
[ترجمه احمد قربانی سینی] مخالفت او با ناپدری اش با گذشت زمان کاهش یافت
|
[ترجمه گوگل] مخالفت او با ناپدری اش با گذشت زمان کاهش یافت
[ترجمه ترگمان] خصومت او نسبت به ناپدری او با گذشت زمان کاهش یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an opposing force, attitude, or principle.
مترادف: opposition
مشابه: animosity, competition, contrariety, hostility

- There is always some antagonism toward radical ideas.
[ترجمه احمد قربانی سینی] همیشه مقداری تضاد با ایده های رادیکال وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل] همیشه مقداری تضاد با ایده های رادیکال وجود دارد
[ترجمه ترگمان] همیشه دشمنی با عقاید رادیکال وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a spasm of antagonism
فوران دشمنی

2. a mother who feels antagonism towards her children
مادری که نسبت به فرزندانش احساس خصومت می کند

3. She felt nothing but antagonism towards her boss.
[ترجمه گوگل]او چیزی جز خصومت نسبت به رئیسش احساس نمی کرد
[ترجمه ترگمان]چیزی جز مخالفت با رئیسش احساس نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's a history of antagonism between the two teams.
[ترجمه گوگل]سابقه تضاد بین دو تیم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بین این دو تیم سابقه دشمنی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The antagonism he felt towards his old enemy was still very strong.
[ترجمه گوگل]خصومتی که او نسبت به دشمن قدیمی خود احساس می کرد هنوز بسیار قوی بود
[ترجمه ترگمان]خصومت او نسبت به دشمن دیرینه هنوز بسیار قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new rules will create a lot of antagonism.
[ترجمه گوگل]قوانین جدید تضاد زیادی ایجاد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]قوانین جدید بسیاری از antagonism را ایجاد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He seems to have an antagonism to the local people.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او با مردم محلی تضاد دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او دشمنی با مردم محلی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is still much antagonism between trades unions and the oil companies.
[ترجمه گوگل]هنوز تضاد زیادی بین اتحادیه های کارگری و شرکت های نفتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز بین اتحادیه های اصناف و شرکت های نفتی اختلاف زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With urbanisation the antagonism between rich and poor sharpened.
[ترجمه گوگل]با شهرنشینی، تضاد بین فقیر و غنی تشدید شد
[ترجمه ترگمان]با شهرنشینی، دشمنی بین ثروتمندان و تهیدستان به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You could sense the antagonism between them.
[ترجمه گوگل]شما می توانید تضاد بین آنها را احساس کنید
[ترجمه ترگمان]تو میتونی مخالفت بین اونا رو حس کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But there was also, despite the overt antagonism between them, a growing closeness too.
[ترجمه گوگل]اما با وجود تضاد آشکار بین آنها، صمیمیت فزاینده ای نیز وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اما با وجود دشمنی آشکار بین آن ها، نزدیکی فزاینده نیز وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There should be an antagonism between Ed Gordon and Leonard Jeffries.
[ترجمه گوگل]باید بین اد گوردون و لئونارد جفریس تضاد وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]باید یه خصومتی بین \"اد گوردون\" و \"لئونارد جفریز\" وجود داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is no visible grinding poverty and no antagonism towards tourists.
[ترجمه گوگل]هیچ فقر مشهود و خصومتی با گردشگران وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]فقر خرد کننده ای وجود ندارد و هیچ خصومتی نسبت به توریست ها ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the end, however, the antagonism towards newcomers is not a rationally calculated response.
[ترجمه گوگل]با این حال، در پایان، تضاد با تازه واردان یک پاسخ منطقی حساب شده نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، در پایان دشمنی نسبت به تازه واردها پاسخی منطقی به حساب نیامده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now that it is no longer traitorous, popular antagonism towards the Catholic church has become open.
[ترجمه گوگل]اکنون که دیگر خائنانه نیست، تضاد مردمی با کلیسای کاتولیک آشکار شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون که دیگر خیانت به کلیسا نیست، دشمنی عمومی نسبت به کلیسای کاتولیک باز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستیز (اسم)
hate, hatred, quarrel, violence, affray, contention, antagonism, contest, anger, animosity, scuffle, injustice, mix-in, punch-up

خصومت (اسم)
quarrel, antagonism, animosity, enmity, ill will, hostility, virulence

ستیزگی (اسم)
antagonism, animosity, enmity, ill will, hostility, pugnacity, pugnaciousness, termagancy, inveteracy, ill humor, bellicosity, ill feeling, ill humour, ill nature

ضدیت (اسم)
conflict, opposing, antagonism, animosity, enmity, hostility, opposition, contradiction

مخالفت (اسم)
resistance, gainsay, objection, contrast, antagonism, contrariness, defiance, opposition, disagreement, disaccord, repugnance, contradiction, contrariety, nonconformity, dissidence

هم اوری (اسم)
antagonism, competition, reproduction, rivalry, supplementation

اصل مخالف (اسم)
antagonism

تخصصی

[خاک شناسی] ناهمسازی
[پلیمر] پاد کرداری

انگلیسی به انگلیسی

• hostility; conflict
antagonism is hatred or hostility.

پیشنهاد کاربران

دشمنی، خصومت
تخاصم
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض ، دشمنی
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭𝐢𝐜 = ستیزه گر
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭𝐢𝐜𝐚𝐥𝐥𝐲 = از روی دشمنی ، از روی رقابت
تنفر - دشمنی یا تضاد در عقیده با کسی
مخالفت جویی

اختلاف، دشمنی، خصومت
Hostility
Opposition
Enmity

We usually feel antagonism toward some or something
Shared/mutual/longrun/deep/temporal
political/endless/oldhistoric antagonism
تضاد
غیریت سازی

بپرس