altogether

/ˌɒltəˈɡeðər//ˌɔːltəˈɡeðə/

معنی: مجموع، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت، یکسره
معانی دیگر: کلا، سر به سر، اصلا، جمعا، رویهم، در جمع، در مجموع، منصفا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: thoroughly; totally.
مترادف: absolutely, completely, entirely, perfectly, quite, thoroughly, totally, utterly, wholly
مشابه: all, clean, downright, outright, right, whole

- The situation is altogether hopeless.
[ترجمه محمد] اوضاع ، در کل، ناامید کننده است.
|
[ترجمه گوگل] وضعیت کاملاً ناامیدکننده است
[ترجمه ترگمان] اوضاع کام لا نومید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: including everything; all told.
مترادف: as a whole, overall
مشابه: all, all in all

- Altogether, they made a good profit.
[ترجمه گوگل] در مجموع سود خوبی به دست آوردند
[ترجمه ترگمان] روی هم رفته سود خوبی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: with all things considered.
مترادف: after all, all in all, on the whole, overall
مشابه: generally

- Altogether, she's better off now than before.
[ترجمه گوگل] در مجموع، او الان بهتر از قبل است
[ترجمه ترگمان] روی هم رفته از قبل بهتر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is altogether wrong
او کاملا در اشتباه است.

2. the trip altogether was a great success
سفر رویهم رفته بسیار موفقیت آمیز بود.

3. this is altogether different from what i expected
این با آنچه انتظار داشتم کلا فرق دارد.

4. her remark was unexpected and altogether extraneous
اظهار او غیر منتظره و کاملا نامربوط بود.

5. my father wrote thirty books altogether
پدرم جمعا سی کتاب نوشت.

6. ’Tis altogether vain to learn wisdom and yet live foolishly.
[ترجمه گوگل]«یادگیری حکمت و در عین حال احمقانه زندگی کردن کاملاً بیهوده است
[ترجمه ترگمان]به کلی بی هوده است که عقل و شعور یاد بگیرد و در عین حال ابلهانه زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wickedness does not go altogether unrequited.
[ترجمه گوگل]شرارت به هیچ وجه بی نتیجه نمی ماند
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه در یک طرفه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wickedness does no go altogether unrequited.
[ترجمه گوگل]شرارت به طور کامل بی نتیجه نمی ماند
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه یک طرفه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't think you've been altogether honest with me.
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم با من صادقانه برخورد کردی
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم که تو کاملا با من صادق بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Altogether there were 38 people in the bus.
[ترجمه گوگل]در مجموع 38 نفر در اتوبوس بودند
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته ۳۸ نفر در اتوبوس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Congress could ban the procession altogether.
[ترجمه گوگل]کنگره می تواند راهپیمایی را به طور کلی ممنوع کند
[ترجمه ترگمان]کنگره می تواند به طور کلی این مراسم را ممنوع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Taken altogether, this TV play was successful.
[ترجمه گوگل]در مجموع، این نمایش تلویزیونی موفق بود
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته این نمایش تلویزیونی موفقیت آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Altogether, our achievements are very great.
[ترجمه گوگل]در مجموع، دستاوردهای ما بسیار عالی است
[ترجمه ترگمان]در مجموع، دستاوردهای ما بسیار عالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The government has simply ignored the problem altogether.
[ترجمه گوگل]دولت به سادگی این مشکل را نادیده گرفته است
[ترجمه ترگمان]دولت به سادگی این مشکل را نادیده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. When Artie stopped calling altogether, Julie found a new man.
[ترجمه گوگل]وقتی آرتی کلاً تماس نگرفت، جولی مرد جدیدی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی آرتی از این کار دست کشید جولی مرد جدیدی پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The risk cannot be eliminated altogether.
[ترجمه گوگل]خطر را نمی توان به طور کلی از بین برد
[ترجمه ترگمان]ریسک را نمی توان به طور کلی حذف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I am not altogether happy about the decision.
[ترجمه گوگل]من اصلا از این تصمیم راضی نیستم
[ترجمه ترگمان]من کاملا از این تصمیم راضی نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The flow slowed, then ceased altogether.
[ترجمه گوگل]جریان کاهش یافت، سپس به طور کلی متوقف شد
[ترجمه ترگمان]جریان آرام شد و بعد به کلی خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجموع (اسم)
complex, aggregate, altogether, sum, summation, sum total, totality

همگی (قید)
altogether, all

تماما (قید)
well, altogether, all, quite, wholly, fully, throughout, in toto, stark, teetotally, hand-and-foot

کاملا (قید)
outright, exactly, altogether, quite, smack, whole-hog, wholly, fully, entirely, totally, thru, in toto, teetotally, hand-and-foot, utterly, scot and lot, soundly, throughly

روی هم رفته (قید)
altogether, overall, totally, all-told, by and large, in toto

با هم (قید)
altogether, vis-a-vis, in toto, together, simultaneously

اجماعا (قید)
altogether, unanimously

از همه جهت (قید)
altogether

یکسره (قید)
exactly, across, indiscriminately, altogether, all, at once, non-stop

تخصصی

[ریاضیات] روی هم

انگلیسی به انگلیسی

• summarily, inclusively; totally, completely
altogether is used to say that something has been done or stopped completely.
if one thing is altogether different from another, the two things are completely different.
you can use altogether to summarize something you have been talking about.
you also use altogether to indicate that the amount you are mentioning is a total.

پیشنهاد کاربران

در جملات دارای بار منفی:
از هر نظر
به هیچ وجه
اصلا
از بیخ
بالکل
همه جانبه
All together . . . همه با هم
Altogether. . . . . روی هم رفته
با هم اشتباه نشوند !!!!!!
Altogether
=========
Totally
مجموع ، روی هم
کلا، یکسره.
👍🏻👍🏻👍🏻لایک فراموش نشه👍🏻👍🏻👍🏻
در کل
مجموعا
به طور کلی
کاملا
همگی
به طورِ کُلی
بتمامی
سرجمع

بپرس