allocated


تخصیص داده شده بازرگانى : اختصاص یافته

جمله های نمونه

1. she allocated her wealth to charitable foundations
او ثروت خود را بین موسسات خیریه تقسیم کرد.

پیشنهاد کاربران

در نظر گرفتن
اگر به صورت فعل ( verb ) در جمله بیادبه معنای : تخصیص دادن، اختصاص دادن، کنار گذاشتن، توزیع کردن، سهم دادن
مثال:
1 - The funds will be allocated to various projects
بودجه به پروژه های مختلف اختصاص خواهد یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - The Mayor allocated 30 percent of the funds to the town’s schools.
شهردار 30 درصد بودجه را به مدارس شهر اختصاص داد.
allocated ( adj ) = اختصاص یافته، تخصیص داده شده، واگذار شده، اختصاصی، اختصاص
allocated manpower = نیروی انسانی واگذار شده، سهمیه نیروی انسانی
allocated ownership = مالکیت اختصاصی
مثال :
allocated office space in the building was a difficult task.
اختصاص فضای اداری در ساختمان کار دشواری بود.

اختصاص بافته
تخصیص داده شده
تخصیص داده شده ، بازرگانی: اختصاص یافته

بپرس