ailing

/ˈeɪlɪŋ//ˈeɪlɪŋ/

معنی: مریض
معانی دیگر: ناخوش، بیمار، بیمارگونه، علیل المزاج، رنجور، آزارمند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: in poor or weakened health or condition; sickly or sick.
متضاد: healthy
مشابه: ill, run-down, sick, sickly, unhealthy

- She had to return to town to care for her ailing mother.
[ترجمه گوگل] او مجبور شد برای مراقبت از مادر بیمارش به شهر بازگردد
[ترجمه ترگمان] ناچار شد به شهر بازگردد و از مادر بیمارش مراقبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an ailing old man
پیرمردی علیل

2. what's ailing her?
کسالت او چیست ؟

3. inflation and unemployment have been ailing the country's economy
تورم و بیکاری به اقتصاد کشور آسیب رسانده است.

4. She's been ailing for some time.
[ترجمه گوگل]او مدتی است که بیمار است
[ترجمه ترگمان]مدتی است که بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new management team turned the ailing company around in under six months.
[ترجمه گوگل]تیم مدیریت جدید شرکت بیمار را در کمتر از شش ماه تغییر داد
[ترجمه ترگمان]تیم مدیریت جدید این شرکت بیمار را در عرض شش ماه به این سو و آن سو تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boy has been ailing for several months.
[ترجمه گوگل]این پسر چند ماهی است که بیمار است
[ترجمه ترگمان]این پسر چندین ماه بیمار بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They discussed the problems ailing the steel industry.
[ترجمه گوگل]آنها مشکلات صنعت فولاد را مورد بحث قرار دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره مشکلات صنعت فولاد بحث و تبادل نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked after her ailing father.
[ترجمه گوگل]او از پدر بیمارش مراقبت می کرد
[ترجمه ترگمان]به دنبال پدر بیمارش به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government bailed out the ailing car company in order to protect jobs.
[ترجمه گوگل]دولت به منظور حفاظت از مشاغل، شرکت خودروسازی بیمار را نجات داد
[ترجمه ترگمان]دولت به منظور حفاظت از مشاغل، شرکت خودرو بیمار را به قید ضمانت آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Atlantis was returning with an ailing hydraulic system.
[ترجمه گوگل]آتلانتیس با یک سیستم هیدرولیک بیمار در حال بازگشت بود
[ترجمه ترگمان]آتلانتیس با یک سیستم هیدرولیکی بیمار در حال بازگشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Retailing and tourism can't salvage an ailing economy.
[ترجمه گوگل]خرده فروشی و گردشگری نمی تواند اقتصاد بیمار را نجات دهد
[ترجمه ترگمان]خرده فروشی و توریسم نمی تواند یک اقتصاد بیمار را نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were like ailing friends met at the post office,[sentence dictionary] or greatly missed because they had passed away.
[ترجمه گوگل]آنها مانند دوستان بیمار بودند که در اداره پست، [فرهنگ جملات] ملاقات کرده بودند یا به دلیل فوتشان به شدت از دستشان رفته بود
[ترجمه ترگمان]آن ها مانند دوستان ailing بودند که در اداره پست و یا فرهنگ لغت مراجعه می کردند و یا به شدت گم شده بودند چون از کنار آن ها عبور کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's taking care of his ailing mother.
[ترجمه گوگل]او از مادر بیمارش مراقبت می کند
[ترجمه ترگمان]از مادر بیمارش مراقبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Smith transformed GM's ailing European operations in the '80s.
[ترجمه گوگل]اسمیت در دهه 80، فعالیت‌های بیمار جنرال موتورز در اروپا را متحول کرد
[ترجمه ترگمان]اسمیت عملیات های ailing در اروپا را در دهه ۸۰ تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It may also come to the rescue of ailing banks.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است به کمک بانک های بیمار بیاید
[ترجمه ترگمان]هم چنین ممکن است به نجات بانک های بیمار کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مریض (صفت)
ailing, sick, ill, unwell, morbid, valetudinarian, sickish

انگلیسی به انگلیسی

• in pain; in distress, troubled; sickly
if someone is ailing, they are ill and not getting better.
if an organization is ailing, it is in difficulty and is becoming weaker.

پیشنهاد کاربران

۱. بیمار. مریض ۲. بی رونق. کساد
مثال:
He was an ailing old man.
او یک پیرمرد بیمار بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ail
✅️ اسم ( noun ) : ailment
✅️ صفت ( adjective ) : ailing
✅️ قید ( adverb ) : _
ناخوش احوال
مریض، ناخوش
1. کساد، راکد، بی رونق ( در مورد اقتصاد )
2. ناخوش ( در مورد حال جسمانی )
( کار و کاسبی ) بی رونق ، کساد _ ( اقتصاد ) بیمار

بپرس