advanced

/ədˈvænst//ədˈvɑːnst/

معنی: پیشرفته، مترقی، ترقی کرده، قبلا تهیه شده، قبلا تجهیز شده، پیش افتاده، جلوافتاده
معانی دیگر: جلو، سالخورده، پیر، عالیه، گران، گزاف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: well beyond an early stage of development.
متضاد: backward, elementary, primitive, rudimentary
مشابه: forward

- They consider themselves s to be living in an advanced society.
[ترجمه گوگل] آنها خود را در جامعه ای پیشرفته زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها خود را برای زندگی در یک جامعه پیشرفته در نظر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The cancer has reached an advanced stage and is no longer treatable.
[ترجمه گوگل] سرطان به مرحله پیشرفته رسیده است و دیگر قابل درمان نیست
[ترجمه ترگمان] سرطان به مرحله پیشرفته رسیده است و دیگر قابل درمان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our company uses some very advanced technology.
[ترجمه اسماعیل تاجیک] شرکت ما از تعدادی تکنولوژی بسیار پیشرفته استفاده می کند.
|
[ترجمه گوگل] شرکت ما از برخی فناوری های بسیار پیشرفته استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] شرکت ما از یک تکنولوژی بسیار پیشرفته استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They were not surprised that this small country was so advanced in health care.
[ترجمه گوگل] آنها تعجب نکردند که این کشور کوچک در مراقبت های بهداشتی تا این حد پیشرفته است
[ترجمه ترگمان] آن ها متعجب نشدند که این کشور کوچک به قدری در مراقبت های بهداشتی پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: designed for those whose level is well beyond elementary.

- I did well in the lower level courses, so I feel ready for the advanced classes now.
[ترجمه گوگل] من در دوره های سطح پایین را خوب انجام دادم، بنابراین اکنون برای کلاس های پیشرفته احساس آمادگی می کنم
[ترجمه ترگمان] من در دوره های پایین تر به خوبی عمل کردم، بنابراین اکنون برای کلاسه ای پیشرفته احساس آمادگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: relatively old.
متضاد: tender

- Although advanced in years, my grandmother still has a sharp mind.
[ترجمه Sina] اگر چه سالخورده شده، ولی مادربزرگ من هنوز ذهن قوی دارد
|
[ترجمه گوگل] مادربزرگ من با وجود اینکه در سنین پیشرفته است، هنوز ذهن تیزبینی دارد
[ترجمه ترگمان] اگرچه در چند سال گذشته، مادربزرگم هنوز یک ذهن تیز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. advanced prices
قیمت های باز

2. advanced research
پژوهش های پیشرفته

3. advanced studies
مطالعات عالیه

4. an advanced society
یک اجتماع پیشرفته

5. he advanced the date of his trip by one week
تاریخ سفر خود را یک هفته جلو انداخت.

6. scientists advanced new theories
دانشمندان نظریه های جدیدی را ارائه دادند.

7. well advanced
خیلی پیشرفته

8. napoleon's army advanced toward moscow
قشون ناپلئون به سوی مسکو پیش رفت.

9. the troops advanced in good order
لشگریان به طور منظم پیشروی کردند.

10. a man of advanced age
مرد مسن

11. south korea has advanced a lot
کره ی جنوبی بسیار پیشرفت کرده است.

12. this student has reached an advanced level
این شاگرد به مرحله ی پیشرفته رسیده است.

13. those metal tools record an advanced civilization
آن ابزار فلزی حکایت از یک تمدن پیشرفته دارد.

14. soon the absurdity of the accusations advanced by him became evident
پوچی اتهاماتی که او مطرح کرده بود بزودی آشکار شد.

15. each english b. a. should take a capstone course on methods of advanced literary research
هر لیسانس انگلیسی باید یک درس اصلی در روش تحقیق ادبی بگیرد.

16. Armed rebels advanced towards the capital.
[ترجمه گوگل]شورشیان مسلح به سمت پایتخت پیشروی کردند
[ترجمه ترگمان]شورشیان مسلح به سوی پایتخت پیش رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Sweden has a reputation for advanced and stylish design.
[ترجمه گوگل]سوئد به طراحی پیشرفته و شیک شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]سوئد به طراحی پیشرفته و شیک شهرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She took two paces forward/She advanced two paces.
[ترجمه گوگل]او دو قدم جلو رفت / دو قدم جلو رفت
[ترجمه ترگمان]دو قدم جلو رفت و دو قدم پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He advanced funds of his own to his company, which was unable to repay him.
[ترجمه گوگل]او وجوه خود را به شرکتش پرداخت کرد که قادر به بازپرداخت او نبود
[ترجمه ترگمان]او به سهم خود به شرکت خود، که قادر به جبران او نبود، پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The soldiers advanced on the enemy.
[ترجمه گوگل]سربازان به سمت دشمن پیشروی کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان به سوی دشمن تاختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He teaches English to advanced students.
[ترجمه گوگل]او به دانش آموزان پیشرفته انگلیسی آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]او به انگلیسی آموزش می دهد تا دانشجویان پیشرفته را آموزش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. In economically advanced countries, women marry later.
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] در کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی، زنان، دیرتر ازدواج می کنند.
|
[ترجمه گوگل]در کشورهای پیشرفته اقتصادی، زنان دیرتر ازدواج می کنند
[ترجمه ترگمان]در کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی، زنان بعدا ازدواج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرفته (صفت)
advanced

مترقی (صفت)
advanced, progressive

ترقی کرده (صفت)
advanced

قبلا تهیه شده (صفت)
advanced

قبلا تجهیز شده (صفت)
advanced

پیش افتاده (صفت)
advanced

جلو افتاده (صفت)
advanced, passant

تخصصی

[کامپیوتر] پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات .
[برق و الکترونیک] پیشرفته
[ریاضیات] پیشرفته، عالی

انگلیسی به انگلیسی

• progressive; modern
an advanced system, method, or design is modern and has been developed from an earlier version of the same thing.
a country that is advanced has reached a high level of industrial or technological development.
something that is at an advanced stage or level is at a late stage of development.

پیشنهاد کاربران

پیشرفته. عالی، جلویی، ترقی کرده، پیش افتاده، مترقی. جلوافتاده، کامپیوتر: Data Communication Control Protocolپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات، پیشرو. روانشناسی: پیشرفته، علوم نظامی: مقدم
پیشرفته، پیشرو
مثال: This is an advanced level course in computer programming.
این دوره یک دوره پیشرفته در برنامه نویسی کامپیوتر است.
پیشرفته/حرفه ای /تکامل یافته
پیشرفته ( درس، شاگرد، کشور و غیره ) ؛ جلو افتاده، باهوش، با استعداد، استثنایی ( کودک ) ؛ تازه، نو، مترقی ( افکار، کتاب ) ؛ بالا ( سن )
advanced in years
پیر، سالخورده
be of advanced age/years
پیر بودن، سالخورده بودن
پیشرفته، مترقی
تکامل یافته
به معنای مطرح شده، ارائه شده، تهیه شده، پیشرفته، مترقی و. . . نیز به کار میرود
جلو رفتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : advance
✅️ اسم ( noun ) : advance / advancement
✅️ صفت ( adjective ) : advanced / advance / advancing
✅️ قید ( adverb ) : _
ارائه دادن
در برق قدرت معنی پیشرفته و هوشمند می دهد.
پیشروی
پیشرفت
متقاعدکننده
حرفه ای
ماهر
دربرگرفته
ارائه
قانع کننده
*دررشته های زیرشاخه رایانه به معنی"پیشرفته"است.
در سن بالا
( در رابطه با سرمایه یا پول خرج شده در تولید ) به کار افتاد
advanced capital
پیش پا، در پیش
سفارش
Progressive
ترقی کرده، پیشرفته، مقدم
پشرفته، عالی
ارائه شده
تازه، نو
متقاعد کننده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس