adaptive

/əˈdæptɪv//əˈdæptɪv/

معنی: انطباقی، وفقی، قابل تطبیق، توافقی، سازوار پذیر، دارای قوهء تطابق
معانی دیگر: قادر به سازگاری با محیط، تطابق پذیر، موافق، جور، سازگار، دارای قوه ی توافق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: adaptively (adv.), adaptiveness (n.)
• : تعریف: capable of or suitable for adapting.

- The animal's adaptive ability is important to its survival.
[ترجمه گوگل] توانایی سازگاری حیوان برای بقای آن مهم است
[ترجمه ترگمان] توانایی وفقی برای بقای آن مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Societies need to develop highly adaptive behavioural rules for survival.
[ترجمه زینب زرمسلک ] جوامع نیاز به تصویب قوانین بسیار انطباق پذیر برای بقا دارند.
|
[ترجمه گوگل]جوامع باید قوانین رفتاری بسیار سازگار را برای بقا ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]جوامع نیاز به توسعه قوانین رفتاری بسیار تطبیقی برای بقا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Weights are adaptive coefficients within the network that determine the intensity of the input signal.
[ترجمه گوگل]وزن ها ضرایب تطبیقی ​​در شبکه هستند که شدت سیگنال ورودی را تعیین می کنند
[ترجمه ترگمان]وزن های نشان دهنده ضرایب انطباقی در شبکه هستند که شدت سیگنال ورودی را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You need a flexible and adaptive approach in devising your ground plan for bargaining.
[ترجمه گوگل]شما به یک رویکرد منعطف و انطباقی در طراحی نقشه زمینی خود برای چانه زنی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به یک رویکرد انعطاف پذیر و انطباقی برای طراحی برنامه زمین برای چانه زدن نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All species within a given adaptive zone compete intensively.
[ترجمه ناشناس] تمام گونه های موجود دریک منطقه تطبیقی مشخص به شدت با یکدیگر رقابت می کنند
|
[ترجمه گوگل]همه گونه های موجود در یک منطقه تطبیقی ​​خاص به شدت رقابت می کنند
[ترجمه ترگمان]تمام گونه ها در یک ناحیه تطبیقی به شدت رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Protocol 2 studied the phenomenon of adaptive cytoprotection in response to mild irritation of the duodenal mucosa in the three experimental groups.
[ترجمه گوگل]پروتکل 2 پدیده محافظت سلولی تطبیقی ​​را در پاسخ به تحریک خفیف مخاط دوازدهه در سه گروه آزمایشی مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه ترگمان]پروتکل ۲ پدیده of تطبیقی را در پاسخ به سوزش ملایم of مخاط در سه گروه آزمایش بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The adaptive technologies that cOmputers bring us started Out as huge, conspicuous, and centralized.
[ترجمه گوگل]فناوری‌های تطبیقی ​​که رایانه‌ها برای ما به ارمغان می‌آورند، به‌عنوان بزرگ، آشکار و متمرکز آغاز شدند
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی های سازگار که computers ما را می آورند، به صورت گسترده، آشکار و متمرکز شروع به بیرون کردن ما می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To date, adaptive systems rely on three general classes of smart materials.
[ترجمه گوگل]تا به امروز، سیستم های تطبیقی ​​بر سه دسته کلی از مواد هوشمند متکی هستند
[ترجمه ترگمان]تا به امروز، سیستم های وفقی به سه کلاس عمومی از مواد هوشمند تکیه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In terms of biological evolution, complex adaptive systems seek patterns and learn from their interactions with the environment.
[ترجمه گوگل]از نظر تکامل بیولوژیکی، سیستم های انطباقی پیچیده به دنبال الگوها هستند و از تعاملات خود با محیط یاد می گیرند
[ترجمه ترگمان]در تکامل زیستی، سیستم های انطباقی پیچیده به دنبال الگوها و یادگیری از تعاملات آن ها با محیط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is adaptive for animals not to mate with members of other species.
[ترجمه گوگل]برای حیوانات سازگار است که با اعضای دیگر گونه ها جفت نشوند
[ترجمه ترگمان]این کار برای حیوانات سازگار است که با اعضای دیگر گونه ها جفت نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neither found Darwin's detailed theory of adaptive evolution very useful.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام نظریه دقیق داروین در مورد تکامل تطبیقی ​​را چندان مفید ندیدند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام نظریه دقیق داروین در مورد تکامل تطبیقی را بسیار مفید نیافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Certainly this frontal lobe role in adaptive behavior is linked to the mechanisms of selective attention.
[ترجمه گوگل]مطمئناً این نقش لوب فرونتال در رفتار تطبیقی ​​با مکانیسم های توجه انتخابی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این نقش بخش قدامی در رفتار انطباقی با مکانیزم های توجه انتخابی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As such, intellectual development is adaptive.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، رشد فکری تطبیقی ​​است
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، توسعه عقلانی، تطبیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They can be made adaptive so that each packet learns how to work with others and how to perform its task better.
[ترجمه گوگل]آنها را می توان تطبیق پذیر ساخت تا هر بسته یاد بگیرد که چگونه با دیگران کار کند و چگونه وظایف خود را بهتر انجام دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند سازگار باشند تا هر بسته یاد بگیرد چطور با دیگران کار کند و چگونه کار خود را بهتر انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One approach is to seek an adaptive explanation.
[ترجمه گوگل]یک رویکرد این است که به دنبال یک توضیح تطبیقی ​​باشیم
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد، جستجو به دنبال توضیح انطباقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The chance of discovering another adaptive peak by crossing over an adaptive valley would be negligibly small.
[ترجمه گوگل]شانس کشف قله تطبیقی ​​دیگر با عبور از یک دره تطبیقی ​​بسیار ناچیز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]شانس کشف یک پیک جدید دیگر با عبور از یک دره سازگار، بسیار کوچک خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انطباقی (صفت)
adaptive

وفقی (صفت)
adaptive

قابل تطبیق (صفت)
adaptive

توافقی (صفت)
adaptive

سازوار پذیر (صفت)
adaptive

دارای قوهء تطابق (صفت)
adaptive

تخصصی

[برق و الکترونیک] وفقی، تطبیقی
[نساجی] تطبیقی
[آمار] سازوار، تطبیق پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• capable of adapting; versatile

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adapt
اسم ( noun ) : adaptation / adaptability
صفت ( adjective ) : adaptive / adaptable
قید ( adverb ) : adaptively
جور ( جفت و جور )
منعطف
behavior adaptive
رفتار انطباقی
رفتار سازگار
انطباقی
The adaptive value of emotions
ارزش انطباقی هیجان ها
Assistive
Ms. Morgan is an adaptive Teacher and a perfect communicator
انطباق پذیر
سازگارانه
تطبیقی
سازشی
سازگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس