abstractedly


باتفرقه حواس، بطورمجزا، باپریشانی خیال، بطورمجرد

جمله های نمونه

1. All this is done while the philosopher stares abstractedly out of the window and the interviewer dozes off.
[ترجمه گوگل]همه اینها در حالی انجام می شود که فیلسوف به طور انتزاعی از پنجره به بیرون خیره شده و مصاحبه کننده چرت می زند
[ترجمه ترگمان]تمام این کارها در حالی انجام می شود که فیلسوف گیج از پنجره به بیرون خیره می شود و مصاحبه کننده به چرت زدن ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mattie grunted abstractedly, totally engrossed in peering at the various plastic containers and bowls in the refrigerator.
[ترجمه گوگل]متی به طور انتزاعی غرغر کرد و کاملا غرق در نگاه کردن به ظروف و کاسه های پلاستیکی مختلف در یخچال بود
[ترجمه ترگمان]سم با حواس پرتی غرغری کرد، کاملا غرق در نگاه کردن به ظرف های پلاستیکی و کاسه در یخچال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sarah clapped abstractedly when he finished and took him by the arm.
[ترجمه گوگل]سارا وقتی حرفش تمام شد، دست زد و بازویش را گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی کار را تمام کرد سارا دست زد و بازویش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Abstractedly he fastened buttons and tucked in his shirt.
[ترجمه گوگل]به طور انتزاعی دکمه ها را بست و پیراهنش را پوشاند
[ترجمه ترگمان]دکمه های پیراهنش را بست و در پیراهنش فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Regan gazed abstractedly up at the ceiling, puffing away at his cigar.
[ترجمه گوگل]ریگان به طور انتزاعی به سقف خیره شد و سیگارش را پف کرد
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی به سقف خیره شد و به سیگارش پک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'Good,'said Syme abstractedly, without looking up from his strip of paper.
[ترجمه گوگل]سایم به طور انتزاعی، بدون اینکه از روی نوار کاغذش نگاه کند، گفت: خوب
[ترجمه ترگمان]سایم با حواس پرتی گفت: خوب است، بی آن که از روی تکه کاغذی نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mrs. Charmond fell into a meditation, and replied abstractedly to a cursory remark of her companion's.
[ترجمه گوگل]خانم چارموند به مراقبه افتاد و به طور انتزاعی به اظهارات گذرا از همراهش پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]خانم Charmond به فکر فرو رفت و با حواس پرتی جواب او را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Joseph answered abstractedly, " Yes, sir. The note said eleven. "
[ترجمه گوگل]یوسف به طور انتزاعی پاسخ داد: "بله قربان در یادداشت یازده آمده است "
[ترجمه ترگمان]یوزف با بی توجهی پاسخ داد: \" بله، آقا، این یادداشت یازده نفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Winston gazed abstractedly through the muslin curtain.
[ترجمه گوگل]وینستون به طرز انتزاعی از لابه لای پرده موسلین خیره شد
[ترجمه ترگمان]و ین ستون با حواس پرتی از پرده موسلین به بیرون نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I peeped through the interstice abstractedly and saw a tiny violet flower, quivering. I thought that must be your spirit.
[ترجمه گوگل]به طور انتزاعی از میانگاه نگاه کردم و گل بنفشه ریز را دیدم که می لرزید فکر کردم این باید روح شما باشد
[ترجمه ترگمان]با حواس پرتی از پنجره سرک کشیدم و یک گل بنفش کوچک را دیدم که در حال لرزیدن بود من فکر می کردم که این باید روح تو باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He took the brief - case abstractedly, without speaking.
[ترجمه گوگل]او به صورت انتزاعی و بدون صحبت، خلاصه را گرفت
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه حرفی بزند، پرونده کوتاه را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ames was looking away rather abstractedly at the crowd and showed an interesting profile to Carrie.
[ترجمه گوگل]ایمز با نگاهی انتزاعی به جمعیت نگاه می کرد و مشخصات جالبی را به کری نشان داد
[ترجمه ترگمان]ایمز به جمعیت نگاه کرد و نیم رخ جالبی به کری زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But most of the night he sat in silence, gazing abstractedly into the fire.
[ترجمه گوگل]اما بیشتر شب در سکوت نشسته بود و به طور انتزاعی به آتش خیره می شد
[ترجمه ترگمان]اما بیشتر شب ساکت نشسته بود و با حواس پرتی به آتش خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And Kutuzov began, as old people often do, gazing abstractedly about him, as though forgetting all he had to say or do.
[ترجمه گوگل]و کوتوزوف، همانطور که اغلب افراد مسن انجام می‌دهند، شروع کرد و به طور انتزاعی به او خیره شد، گویی همه آنچه را که باید بگوید یا انجام دهد را فراموش کرده بود
[ترجمه ترگمان]و چنانکه معمول است کوتوزوف همچنان به او می نگریست، چنانکه گویی همه چیز را فراموش کرده است یا انجام دهد، شروع به سخن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• distractedly, in an absent-minded manner

پیشنهاد کاربران

بپرس