anxiety

/æŋˈzaɪəti//æŋˈzaɪəti/

معنی: تمایل، اضطراب، نگرانی، تشویش، دلواپسی، اشتیاق، اندیشه، غم، ارنگ، خوف
معانی دیگر: سرآسیمگی، تلواسه، تاسه (احساس بیم و نگرانی شدید همراه با لرزه و عرق ریزی)، آسیمگی، تاسگی، دلهره، دلشوره، مایه ی نگرانی، اشتیاق (توام با نگرانی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: anxieties
(1) تعریف: a mental state characterized by uneasiness, distress, and worry; apprehension.
مترادف: disquiet, disquietude, distress, uneasiness, worry
متضاد: ease, equanimity, euphoria, serenity
مشابه: angst, apprehension, bother, care, concern, dismay, dread, fear, inquietude, misgiving, nerve, perturbation, solicitude, tension, trepidation

- His wife being a police officer caused him a good deal of anxiety.
[ترجمه جاوید] پلیس بودن همسرش باعث اضطراب زیادی برای او شد
|
[ترجمه گوگل] پلیس بودن همسرش باعث نگرانی او شد
[ترجمه ترگمان] همسرش که افسر پلیس بود موجب نگرانی او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I always feel some anxiety about flying.
[ترجمه محمد. Gh] من همیشه در مورد پرواز احساس اضطراب میکنم
|
[ترجمه گوگل] من همیشه در مورد پرواز احساس اضطراب می کنم
[ترجمه ترگمان] من همیشه در مورد پرواز نگرانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's experiencing a lot anxiety in connection with this decision.
[ترجمه Aylin] او اضطراب و نگرانی زیادی را در رابطه با این تصمیم تجربه می کند.
|
[ترجمه گوگل] او در رابطه با این تصمیم اضطراب زیادی را تجربه می کند
[ترجمه ترگمان] او در ارتباط با این تصمیم اضطراب زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a cause of such apprehension.
مترادف: worry
متضاد: security
مشابه: care, concern, distress, dread, fear, trouble

- A great anxiety for many new graduates is the task of finding a job.
[ترجمه گوگل] یک اضطراب بزرگ برای بسیاری از فارغ التحصیلان جدید، وظیفه یافتن شغل است
[ترجمه ترگمان] نگرانی بزرگ برای بسیاری از فارغ التحصیلان جدید وظیفه یافتن شغل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. anxiety is gnawing him (from within)
اضطراب او را از درون می خورد.

2. acute anxiety
آسیمگی حاد

3. her anxiety for her children grows out of love
دلواپسی او در مورد بچه هایش بخاطر علاقه ی مفرط است.

4. her anxiety was self-induced
دلواپسی او خودآفرین بود.

5. pari's anxiety about the examinations
نگرانی پری درباره ی امتحانات

6. her only anxiety is the health of her baby
یگانه (مایه ی) نگرانی او عبارت است از سلامتی نوزادش.

7. signs of anxiety appeared on the mother's face
نشانه های دلواپسی در صورت مادر هویدا شد.

8. to have anxiety
دلهره داشتن

9. a fit of anxiety
غرق شدن در دلواپسی

10. faces tense with anxiety
چهره های تنیده از شدت نگرانی

11. his trembling voice revealed his anxiety
صدای لرزانش نگرانی او را نشان می داد.

12. the best way to quit anxiety
بهترین راه رهایی از دلواپسی

13. a man ridden by doubt and anxiety
مردی که شک و نگرانی کمر او را خم کرده است

14. i appreciate the reasons for your anxiety
بنده علل نگرانی شما را درک می کنم.

15. she was so stewed up with anxiety that she could not sleep or eat at all
آنقدر از دلواپسی به خود می پیچید که اصلا خواب و خوراک نداشت.

16. it was an atmosphere full of gloom and anxiety
محیطی بود مملو از اندوه و نگرانی.

17. the entries for that month revealed his increasing anxiety
یادداشت های آن ماه حاکی از دلهره ی فزاینده ی او بود.

18. the government tried to capitalize on the people's anxiety
دولت سعی می کرد از واهمه ی مردم بهره برداری کند.

19. the potency of religious faith in fighting fear and anxiety
توانایی ایمان مذهبی در مبارزه با ترس و نگرانی

20. He has exhibited symptoms of anxiety and overwhelming worry.
[ترجمه گوگل]او علائم اضطراب و نگرانی شدید را نشان داده است
[ترجمه ترگمان]او علائم اضطراب و نگرانی شدید را به نمایش گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. My sister puzzles me and causes me anxiety.
[ترجمه نگار] خواهرم مرا سر درگم میکند و باعث اضطراب من می شود
|
[ترجمه گوگل]خواهرم مرا گیج می کند و باعث نگرانی من می شود
[ترجمه ترگمان]خواهرم از من سر در می آورد و باعث اضطراب من می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Unnecessary anxiety has been caused by media hysteria and misinformation.
[ترجمه گوگل]اضطراب بی مورد ناشی از هیستری رسانه ای و اطلاعات نادرست است
[ترجمه ترگمان]اضطراب غیر ضروری ناشی از جنون رسانه ها و اطلاعات نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Valium is usually prescribed to treat anxiety.
[ترجمه گوگل]والیوم معمولا برای درمان اضطراب تجویز می شود
[ترجمه ترگمان]والیوم معمولا برای درمان اضطراب تجویز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. She felt a nagging anxiety that could not be relieved.
[ترجمه گوگل]او احساس اضطراب آزاردهنده‌ای داشت که قابل تسکین نبود
[ترجمه ترگمان]او نگران بود که مبادا خیالش راحت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. There is considerable anxiety among staff about job losses.
[ترجمه گوگل]نگرانی قابل توجهی در بین کارکنان در مورد از دست دادن شغل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نگرانی قابل توجهی در بین پرسنل در مورد تلفات شغلی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She felt acute embarrassment/anxiety/concern at his behaviour.
[ترجمه گوگل]او از رفتار او احساس خجالت/اضطراب/نگرانی شدید کرد
[ترجمه ترگمان]او احساس ناراحتی \/ نگرانی شدید نسبت به رفتار خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمایل (اسم)
hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

اضطراب (اسم)
ferment, worriment, feeze, anguish, unrest, commotion, fury, anxiety, worry, disquietude, inquietude, discomposure

نگرانی (اسم)
pother, anxiety, worry, solicitude, stew, pine, umbrage

تشویش (اسم)
phobia, perturbation, anxiety, disquietude, inquietude

دلواپسی (اسم)
anxiety, worry, inquietude, turpitude

اشتیاق (اسم)
thirst, longing, appetence, appetency, enthusiasm, anxiety, heat, solicitude, appetite, hunger, hankering, avidity

اندیشه (اسم)
deliberation, opinion, reflection, thought, anxiety, worry, idea, solicitude, notion, device, meditation, plan, reflexion, mentality

غم (اسم)
distress, care, sorrow, rue, anxiety, heartache, grief, despondency, despondence

ارنگ (اسم)
anxiety

خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

تخصصی

[روانپزشکی] اضطراب. اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند، و اغلب مبهم دل واپسی است که با یک یا چند تا از احساس های جسمی همراه می گردد. مثل احساس خالی شدن سر دل، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقرار و میل برای حرکت نیز از علائم شایع است. - اضطراب

انگلیسی به انگلیسی

• fear, worry; eagerness
anxiety is a feeling of nervousness or worry.
an anxiety is something which causes you to feel nervous or worried.

پیشنهاد کاربران

این بیماری اختلال روانی در ایجاد رابطه اجتماعیست
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : anxi/ety ✅ تلفظ واژه: ang - ZĪ - a - tē ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: اضطراب: ترس و دلشوره ی فراگیر و تعمیم یافته ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
[پزشکی] اضطراب: ترس و دلشوره ی فراگیر و تعمیم یافته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anxiety
✅️ صفت ( adjective ) : anxious
✅️ قید ( adverb ) : anxiously
a medical condition in which you always feel frightened and worried
مهمترین عاملی که بر اساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماری های روانی محسوب می شود، اضطراب است. فروید اضطراب را ( درد روانی ) نامیده است. یعنی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم ، التهاب و بیماری گردد، اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود. اگر فرد از نظر روانی دچار مساله و مشکل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود . اضطراب هم علت محسوب می شود هم معمول یعنی علت بسیاری از ناراحتی های روانی اضطراب است. همچنین هر گاه شخصی با یک مساله و مشکل روانی مواجه گردد که موجب به هم خوردن تعادل روانی گردد، احساس اضطراب می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

** اضطرا، پریشانی، تشویش یا دلشوره ( Anxiety ) عبارت است نوعی هیجان شدید همراه با حالت ناخوشایند و آشفتگی درونی است، که به فرد دست می دهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژیکی است. وقوع مجدد موقعیت هایی که قبلاً استرس زا بوده اند یا طی آن ها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد می شود. همهٔ انسان ها در زندگی خود دچار اضطراب می شوند، ولی اضطراب مزمن و شدید غیرعادی و مشکل ساز است. تحقیقات و بررسی ها نشان می دهند که اضطراب در طبقات کم درآمد و افراد میان سال و سال خورده نسبت به بقیه افراد بیشتر دیده می شود.
He has helped patients suffering from anxiety, depression, and eating disorders.
an anxiety disorder/attack
Children normally feel a lot of anxiety about their first day at school.
That explains his anxiety over his health.
Her son is a source of considerable anxiety.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/anxiety• https://en.wikipedia.org/wiki/Anxiety
Anxiety and prospect
بیم و امید
Tension
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
anxiety ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: اضطراب
تعریف: هیجانی مبهم و ناخوشایند که با بی قراری و پریشانی همراه است
اضطراب، تشویش، دلواپسی،
سراسیمگی، دلهره
1 ) Anxiety can be caused by lack of sleep
2 ) Delays in state pension payments causing anxiety
اضطراب ، تشویش ، نگرانی،
A strong desire
تمایل. . .
میل بهِ. . .
احساسِ. .
Suicidal anxiety
stress
tension
تنش / فشار روحی
نگرانی دلواپسی noun
her anxity of voyage get the captain restless
اضطراب
پریشانی، نگرانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس