a close call


دیگ سفالین، دیزی، (عامیانه) نزدیک به خطر یا احتمال وقوع

جمله های نمونه

1. The car almost ran me over. It was a close call.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] نزدیک بود ماشین مرا زیر بگیرد. خطر از بیخ گوشم گذشت.
|
[ترجمه گوگل]ماشین نزدیک بود مرا زیر پا بگذارد تماس نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]ماشین تقریبا منو رد کرد یه تماس نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Joe had a close call when his motorbike nearly collided with a lorry.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] وقتی موتور جو با کامیون تصادف کرد خطر از بیخ گوش جو گذشت.
|
[ترجمه گوگل]جو نزدیک بود که موتورش با یک کامیون برخورد کند
[ترجمه ترگمان]جو یک تماس نزدیک داشت که موتور سیکلت او نزدیک بود با یک کامیون برخورد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Phew! That was a close call — she nearly saw us!
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] پوف! خطر از بیخ گوشمان گذشت - او تقریباً ما را دید.
|
[ترجمه گوگل]اوه! این یک تماس نزدیک بود - او تقریباً ما را می دید!
[ترجمه ترگمان]پوف! این یک تماس نزدیک بود - نزدیک بود ما را ببیند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This was surely a close call!
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] مسلماً خطر از بیخ گوش[مان] گذشت.
|
[ترجمه گوگل]این مطمئناً یک تماس نزدیک بود!
[ترجمه ترگمان]حتما تماس خیلی نزدیکی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He left the ground via a close call with an ambulance and came very close to running over your correspondent.
[ترجمه گوگل]او با تماس نزدیک با آمبولانس زمین را ترک کرد و خیلی نزدیک بود خبرنگار شما را زیر بگیرد
[ترجمه ترگمان]او از طریق تماس نزدیک با آمبولانس از زمین خارج شد و بسیار نزدیک آمد تا به خبرنگار شما نزدیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such a close call and, well, Miami just loses out, they said.
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که یک تماس نزدیک و خوب، میامی فقط شکست می خورد
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که چنین تماس نزدیک و به خوبی میامی از دست خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bernadette Devlin had a close call, but she survived the assassination attempt against her.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] خطر بیخ گوش برنادت دولین بود، اما او از سوء قصد علیه خود جان سالم به در برد.
|
[ترجمه گوگل]برنادت دولین تماس نزدیک داشت، اما از سوءقصد علیه خود جان سالم به در برد
[ترجمه ترگمان]برنادت دولین یه تماس نزدیک داشت اما از تلاش ترور در برابر اون جون سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two days before, there had been a close call.
[ترجمه گوگل]دو روز قبل یک تماس نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]دو روز قبلش، یه تماس نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But it had been a close call.
[ترجمه گوگل]اما این یک تماس نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]اما خیلی نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bob, that car nearly hit us! What a close call.
[ترجمه گوگل]باب، آن ماشین نزدیک بود به ما بخورد! چه تماس نزدیکی
[ترجمه ترگمان]! باب \"، اون ماشین نزدیک بود به ما حمله کنه\" چه خبر خوبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We almost missed the train. That was a close call!
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] تقریباً قطار رو از دست دادیم. خطر از بیخ گوشمان گذشت.
|
[ترجمه گوگل]تقریباً قطار را از دست دادیم که تماس نزدیک بود!
[ترجمه ترگمان] نزدیک بود قطار رو از دست بدیم اون یه تماس نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That was a close call! We nearly hit that car.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] خطر از بیخ گوش گذشت! نزدیک بود با آن ماشین برخورد کنیم.
|
[ترجمه گوگل]که تماس نزدیک بود! نزدیک بود با آن ماشین برخورد کنیم
[ترجمه ترگمان]اون یه تماس نزدیک بود نزدیک بود به اون ماشین حمله کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dick: I heard you had a close call this morning.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] دیک: شنیدم امروز خطر از بیخ گوشت رد شد.
|
[ترجمه گوگل]دیک: شنیدم که امروز صبح یک تماس نزدیک داشتی
[ترجمه ترگمان]شنیدم امروز صبح خیلی بهم زنگ زدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a close call, but luckily enemy had had aim.
[ترجمه گوگل]این تماس نزدیک بود، اما خوشبختانه دشمن هدفی داشت
[ترجمه ترگمان]تماس نزدیک بود، اما خوشبختانه دشمن هدف گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس