1. By the time of the interview, I was a bundle of nerves.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] تا زمان مصاحبه خیلی مضطرب بودم.|
[ترجمه گوگل]تا زمان مصاحبه، من یک بسته اعصاب بودم[ترجمه ترگمان]هنگام ملاقات، یک دسته اعصاب بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Sorry for shouting - I'm a bundle of nerves these days.
[ترجمه Nadiyeh] ببخشید که فریاد میزنم. این روزها خیلی عصبی هستم|
[ترجمه گوگل]ببخشید که فریاد زدم - این روزها اعصابم به هم ریخته است[ترجمه ترگمان]- متاسفم که فریاد می زنم - من این روزها یک دسته اعصاب هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The poor chap was a bundle of nerves at the interview.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] مرد بیچاره موقع مصاحبه خیلی مضطرب بود.|
[ترجمه گوگل]پسر بیچاره در مصاحبه اعصاب زیادی داشت[ترجمه ترگمان]مرد بیچاره در مصاحبه یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I remember you were a bundle of nerves on your wedding day.
[ترجمه گوگل]یادمه تو روز عروسی اعصابت به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]یادمه تو روز عروسیت یه بسته عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یادمه تو روز عروسیت یه بسته عصبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tom was a bundle of nerves at the interview.
[ترجمه گوگل]تام در مصاحبه اعصاب زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]تام در مصاحبه یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تام در مصاحبه یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Since she lost her job Rosie's been a bundle of nerves.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] چون رزی کارش را از دست داده است خیلی عصبی است.|
[ترجمه گوگل]از زمانی که کارش را از دست داد، رزی یک دسته اعصاب بود[ترجمه ترگمان]از آنجا که کارش را از دست داده بود رزی یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was a bundle of nerves.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] اعصابش به هم ریخته بود.|
[ترجمه گوگل]او یک بسته اعصاب بود[ترجمه ترگمان]یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Harry was a bundle of nerves the whole time his wife was in the hospital.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] هری تمام مدتی که همسرش در بیمارستان بود خیلی اعصابش به هم ریخته بود.|
[ترجمه گوگل]هری در تمام مدتی که همسرش در بیمارستان بستری بود، اعصاب زیادی داشت[ترجمه ترگمان]تمام مدتی که زنش در بیمارستان بود یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Rosie was very insecure and a bundle of nerves.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] رزی خیلی ناامن و عصبی بود.|
[ترجمه گوگل]رزی بسیار ناامن و اعصاب زیادی بود[ترجمه ترگمان]رزی احساس ناامنی می کرد و یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She has become a bundle of nerves at the slightest sound.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] با کوچک ترین صدایی اعصابش به هم می ریزد.|
[ترجمه گوگل]او با کوچکترین صدایی تبدیل به یک دسته اعصاب شده است[ترجمه ترگمان]به شنیدن کوچک ترین صدا یک دسته اعصاب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She was a bundle of nerves before the audition.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] قبل از امتحان خیلی مضطرب و نگران بود.|
[ترجمه گوگل]او قبل از امتحان یک دسته از اعصاب بود[ترجمه ترگمان]او قبل از تست یک دسته اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Last Thursday, I was a bundle of nerves, waiting for my date to arrive.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] پنج شنبۀ گذشته که منتظر موعد قرارم بودم خیلی اعصابم به هم ریخته بود.|
[ترجمه گوگل]پنجشنبه گذشته، اعصابم به هم ریخته بود و منتظر بودم تا قرارم برسه[ترجمه ترگمان]پنجشنبه گذشته، من یک دسته اعصاب بودم و منتظر قرارم بودم تا برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I'm so anxious I'm just a bundle of nerves.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] آن قدر مضطربم که اعصابم به هم ریخته است.|
[ترجمه گوگل]من آنقدر مضطرب هستم که فقط یک دسته اعصاب هستم[ترجمه ترگمان]من خیلی نگرانم که فقط یک دسته اعصاب هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I was just a bundle of nerves.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] اعصابم به هم ریخته بود.|
[ترجمه گوگل]من فقط یک بسته اعصاب بودم[ترجمه ترگمان]من فقط یه بسته عصبی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید