a bad egg


ادم بی وجود

جمله های نمونه

1. The scheme was a bad egg.
[ترجمه گوگل]این طرح تخم مرغ بدی بود
[ترجمه ترگمان]این نقشه تخم مرغ بدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He a bad egg. I don't trust him.
[ترجمه مهسا] او ادم بدذاتی است. بهش اعتماد نکن
|
[ترجمه گوگل]او یک تخم مرغ بد است من به او اعتماد ندارم
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ بدی است به او اعتماد ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That guy is a bad egg.
[ترجمه رضا] اون پسر آدم بد ذاتی است
|
[ترجمه گوگل]آن پسر تخم مرغ بدی است
[ترجمه ترگمان]اون یارو تخم مرغ بدیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. William a bad egg. Better tell your sister not to date him.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] ویلیام آدم پست فطرتی ست. بهتر است به خواهرت بگویی با او قرار نگذارد.
|
[ترجمه گوگل]ویلیام یک تخم مرغ بد بهتر است به خواهرت بگو با او قرار نگذارد
[ترجمه ترگمان]ویلیام تخم مرغ بدی است بهتره به خواهرت بگی باه اش قرار بزاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was considered to be a bad egg as a little child.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] در کودکی او را آدم شروری می دانستند.
|
[ترجمه گوگل]او در کودکی یک تخم مرغ بد به حساب می آمد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک بچه کوچک تخم بدی محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When smiling, you seem like a bad egg ,(Sentence dictionary) but you are not.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] وقتی می خندی آدم شروری به نظر می آیی، ولی این طور نیستی.
|
[ترجمه گوگل]وقتی می خندی، مثل یک تخم مرغ بد به نظر می آیی، (فرهنگ جملات) اما نیستی
[ترجمه ترگمان]هنگام لبخند زدن، شما شبیه یک تخم مرغ بد به نظر می رسد (فرهنگ لغت جملات)اما شما نیستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A person who could do this must be a bad egg.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] کسی که می تواند این کار را انجام دهدباید آدم پست فطرتی باشد.
|
[ترجمه گوگل]فردی که می تواند این کار را انجام دهد باید تخم مرغ بدی باشد
[ترجمه ترگمان]کسی که این کار رو می کنه باید یه تخم مرغ بد باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He a bad egg. Be careful of him.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] او آدم پست فطرتی است. مراقبش باش!
|
[ترجمه گوگل]او یک تخم مرغ بد است مواظبش باش
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ بدی است مراقب اون باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At first I trusted him, but soon I found he's a bad egg.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] اول بهش اعتماد کردم، ولی خیلی زود متوجه شدم که آدم پست فطرتی است.
|
[ترجمه گوگل]ابتدا به او اعتماد کردم، اما به زودی متوجه شدم که او یک تخم مرغ بد است
[ترجمه ترگمان]اول به او اعتماد کردم، اما به زودی متوجه شدم که تخم مرغ بدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I observed the doctor sniffing and sniffing, like someone tasting a bad egg.
[ترجمه گوگل]دکتر را دیدم که بو می‌کشید و بو می‌کشید، مثل کسی که طعم یک تخم مرغ بد را می‌چشد
[ترجمه ترگمان]من دیدم که دکتر بو می کشد و بو می کشد، مثل کسی که یک تخم مرغ بد مزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's been in prison several times for all sorts of crimes; he's a bad egg.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] او بابت انواع خلاف ها چندباری زندان بوده است؛ آدم پست فطرتی است.
|
[ترجمه گوگل]او چندین بار به خاطر انواع جنایات در زندان بوده است او یک تخم مرغ بد است
[ترجمه ترگمان]او چندین بار در زندان بوده است، برای همه جنایات؛ او یک تخم مرغ بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس