دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در لغت نامه دهخدا با حرف ش - صفحه 70
شش یکان
ششارستان
ششت
ششتا زدن
ششتا زن
ششتر
ششتری
ششتمد
ششدانگه
ششدر
ششدر بازی
ششدره
ششدری
ششده
ششرنب
ششصد
ششقاقل
ششقله
ششگانه
ششگاو
ششلول
ششلول بند
ششلیک
ششم
ششم زمین
ششماهه
ششمی
ششمین
ششه
ششویه
ششک
ششکل
ششکلان
ششی
شص
شصائب
شصائص
شصاب
شصار
شصاص
شصاصاء
شصب
شصت
شصت پاره
شصت تیر
شصت خم
شصت فیچ
شصت کله
شصت یک
شصتگان
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75