دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در لغت نامه دهخدا با حرف ز - صفحه 33
زحیر کشیدن
زحیریه
زحیف
زحیل
زخ
زخ زدن
زخاء
زخائر
زخات
زخاخه
زخار
زخارف
زخاره
زخاری
زخاک
زخایر
زخبا
زخخ
زخر
زخراف
زخرط
زخرف
زخرفه
زخرفی
زخره
زخروط
زخری
زخریط
زخریه
زخزاخ
زخزب
زخزخه
زخف
زخلوط
زخم
زخم افکندن
زخم امدن
زخم انداختن
زخم بر زخم
زخم بر گرفتن
زخم برداشتن
زخم بریان
زخم بستن
زخم تیز
زخم جای
زخم چشم
زخم خرما
زخم خورد
زخم خوردن
زخم خورده
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38