خون جوشیدنخون چکانخون چکاندنخون چکانیدنخون چکیدنخون حلالخون حیضخون حیوانخون خامخون خداخون خرابهخون خروسخون خریدنخون خسبیدنخون خفتنخون خفتهخون خمخون خوابیدنخون خورانیدنخون خوردنخون دادنخون در بدن داشخون در جگر کردنخون در دل افتاخون در میان بوخون دلخون دل به ناخخون دل خاکخون دل خوردنخون دماغخون دمردخون دویدنخون دیدگیخون دیدنخون دیدهخون راندنخون راه افتادنخون راه انداختخون رزخون رفتگیخون رفتنخون ریختنخون ریزشخون سبیلخون ستانخون ستردنخون سردیخون سیاوشخون شدنخون شستن