گدر

لغت نامه دهخدا

گدر. [ گ ِ / گ َدَ ] ( اِ ) سلاح جنگ. ( برهان ) ( آنندراج ) :
درآمد مرتب سراپا گدر
به جنگ آوران گشته خونش هدر.
میرنظمی ( از شعوری ج 2 ص 296 ).
رجوع به گدرک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سلاح جنگ .

فرهنگ معین

(گَ دَ یا دِ ) (اِ. ) سلاح جنگ .

گویش مازنی

/goder/ موقع هنگام

واژه نامه بختیاریکا

( گِدِر * ) ناودان؛ سبد کوچک دسته دار؛ مرغ دانی

پیشنهاد کاربران

گدر یک نام بسبار قدیمی و کهن بوده ودر ایل بختیاری نامگذاری میشده . درواقع همان قدر یا قدرتمند معنی میداده
geder در گویش مازندرانی جنوب ساری به معنای زمان است مثل چاشت گدر که به غذایی که حدفاصل ساعت ۹ صبح تا ۴ عصر می خورند گفته می شود. یا اون گدر یعنی آن زمان، صبح گدر، شام گدر و به عنوان پسوند استفاده می شود و به تنهایی کاربردی ندارد.
در زبان محلی بوشهری به بچه گاو گدر می گویند

بپرس