دل از دست کسی رفتندل به دریا زدندل به دل راه دارددل پر شدندل پرخونی از کسی داشتندل پری از کسی داشتندل تو دل کسی نبودندل خود را خالی کردندل خود را خوش کردندل خود را صاف کردندل خوشی از کسی یا چیزی نداشتندل دادن و قلوه گرفتندل در گرو کسی داشتندل دل کردندل سنگ اب شدندل سنگ به حال کسی اب شدندل کاری را داشتندل کسی برای کسی یا چیزی ضعف رفتن یا کردندل کسی برای کسی یا چیزی غنج زدندل کسی خواستندل کسی لک زدندل کسی یک ذره شدندلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارددلش طاقچه ندارددلش مثل اینه استدلی از عزا در اوردندلی یا شکمی از عزا دراوردندم به تله ندادندم به کول گذاشتندم خورشید کباب شدندم دراوردندم کسی را توی بشقاب گذاشتندم کسی را چیدندماغش را بگیری جانش در می ایددمبهدمی به خمره زدندنبال سوراخ موش گشتندنبال کون کسی افتادندند کسی نرمدندان اسب پیشکشی را نمی شمارنددندان برای چیزی یا کسی تیز کردندندان تیز کردندندان روی جگر گذاشتندندان طمع از چیزی کندن یا کشیدندندان گرددندان کسی را شمردندندانی را که درد می کند باید کند انداخت دوردنده اش پهن استدنیا محل گذرهدنیا همین صد سال اولش سخت است