در همیشه روی یک پاشنه نمی گردددر کار خیر حاجت هیچ استخاره نیستدر یه تخته خوردندرایوری رانندگی کردندرد کشیده طبیبهدرز کردندروتخته با هم جور بودن یا جفت بودن یا جور درامدندروتخته را به هم انداختن یا جور کردن یا جفت کردندروغ گو کم حافظه استدروغ که حناق نیستدری به تخته یا تخته ای خوردندزد حاضر بز حاضردزد ناشی به کاهدون می زنهدزد نگرفته پادشاه استدست از پا خطا کردندست از پا درازتردست از سر کچل برداشتندست از سر کسی برداشتندست از کاری یا چیزی کشیدن یا برداشتندست بالای دست بسیار استدست به دامن شدندست به دامن یا دامان کسی شدندست به دست سپردهدست به سیاه و سفید نزدندست به عصادست بوسدست پیش گرفتن تا یا که یا برای اینکه پس نیفتنددست چپ و راست را تشخیص ندادندست خر کوتاهدست خود را جایی یا کسی بند کردندست راستش زیر سر مندست رد بر سینه کسی زدندست شکسته ای زیر سر کسی داشتندست شکسته دنبال کار می رود اما دل شکسته نمی روددست کسی امدن چیزیدست کسی را تو پوست گردو گذاشتندست کسی را خواندندست کم گرفتندستش از دنیا کوتاه استدستش از گور بیرون ماندهدستش به دهنش می رسهدستش نمک ندارهدستم به دامنت یا دامنتاندستمالیسمدسته گل به اب دادندستی از دور بر اتش داشتندعوا سر لحاف ملا بودندعوا لحاف ملاستدعوای یا جنگ حیدری نعمتیدل از دست دادن