چشم بابا قوریچشم باباقوریچشم بادامیچشم بادامی هاچشم بازار را دراوردنچشم بدچشم بد دورچشم بر پشت پا داشتنچشم بر پشت پا دوختنچشم بر چیزی داشتنچشم بر سر راه داشتنچشم بر سر ره داشتنچشم برامدهچشم براهچشم براه بودنچشم براه داشتنچشم براه ماندنچشم برزخیچشم برنداشتن از چیزی یا کسیچشم برهم نهادنچشم بستنچشم بستهچشم بصیرتچشم بلا را خاریدنچشم بندچشم بندانچشم بندیچشم به جهان گشودنچشم به درچشم به دست بودن یا ماندنچشم به دست و دهان دیگریچشم به دنبال کسی بودنچشم به دهان او دوخته بودچشم به دهان کسی دوختنچشم به راهچشم به راه داشتنچشم به راه ماندنچشم به راه و منتظرچشم به راه و نگرانچشم به راهیچشم به روشنایی افتادنچشم به لب کسی دوختنچشم به هم زدنچشم بیدارچشم بیمارچشم بیناچشم پاکیچشم پر کنچشم پریدنچشم پزشک