همکامهمکامیهمکردهمکوستهمیهمی انداختیمهمی انوپیهمی بردهمی بینهمی تانیهمی دارهمی راندهمی رفتهمی رومهمی زنمهمی طلبهمی فاشهمی هلیهمیاهمیارهمیار نیروی البرزهمیاریهمیانهمیان زرهمیانههمیانکهمیانیهمیتهمیدهمیدونهمیراهمیسهمیستهمیستارهمیستاریهمیستاریدنهمیستغفرونهمیستگانهمیشگیهمیشگی ابدیتهمیشگی و جاودانهمیشگیمهمیشههمیشه اخموهمیشه اوقات تلخهمیشه بخندهمیشه بودنهمیشه بودن در جاییهمیشه بی پرواهمیشه بیمار