لایی کشیدنلاییزلاییسیتهلایینلاییکلبلب اب محلهلب از سخن فروبستهلب از شیر مادر شستنلب اشکنلب بدندان گزیدنلب برلب بر لب نهادنلب برچیدنلب به اعتراض گشودنلب به دندان گرفتنلب به دندان گزیدنلب به سخن باز کردلب به سخن گشودنلب به سخن نگشودنلب به لبلب به لب کردنلب به مسمار فرودوختنلب بود که دندان امدلب پاشلب پر شدهلب پریدگیلب پریدهلب پلهلب تالب تابلب تر کردنلب تر کنلب ترشیلب تو لبلب چومرجان ولیک لؤلؤبندلب چیدنلب خشکلب خطلب خندانلب خوردنلب دادن یا ندادن کاسهلب دریالب دوختنلب را به دندان گزیدنلب رودلب ریز شدنلب ریز کردنلب زدن بچیزیلب زدن به چیزی