در عجله بودندر عربده امدندر عرضدر عشق هر چیزی به حق استدر عصر به کارهایم فکر میکنمدر عفو لذتی است که در انتقام نیستدر عفو کوفتندر عقب کامیون و وانت ودر عقد اوردندر عقیده خود پابرجاستدر عمانیدر عملدر عمل اوردندر عهده بودندر عوضدر عیندر عین حالدر عین ناباوریدر غربتدر غربت می زننددر غل و زنجیردر غلتاندندر غلتاننددر غورگی مویز شدندر غیابدر غیبتدر غیر موقع حرف می زنددر غیراینصورتدر فتادی کهدر فلسفه سیاسی به عمل کنار کشیدن از ارگان حزب یا پیکره سیاسی گفته می شوددر فکردر فکر چیزی کسی بودندر فکر فرو رفتندر فکرت فرو رفتندر فکنددر فکندندر فینالدر قابلمهدر قال را گذاشتندر قالبدر قالب ریختندر قالب نشستندر قبا رفتندر قبالدر قدرت بودندر قدم وی افتادندر قدیمدر قدیم نامه میبرددر قدیم کار سیمان را میکرددر قدیم کار شکسته بندی را می کرد