در دل امدندر دل انداختندر دل اویختندر دل برخی اب می شوددر دل به کسی فحش دادندر دل بودندر دل جا دادن خود رادر دل خندیدندر دل داشتندر دل دریادر دل را باز کردندر دل رفتندر دل شبدر دل قرار دادندر دل گذشتندر دل گرفتندر دل گرفتن اندیشهدر دل گرفتن بیمدر دل گرفتن گرهدر دل گرفتن گفتار ناملایم کسی رادر دل گرفتن کینه کسی رادر دل گنجیدندر دل نشستندر دل کردندر دل کسی گرفتندر دلو شدندر دمدر دم اژدها بودندر دم اژدها یا مار شدندر دم چیزی یا کاری رفتندر دم شدندر دم شیر نان دیدندر دم کسی یا کسانی نشستندر دماغ امدندر دماغ داشتندر دنبالدر دنبال همهدر دنبال کسی افتادندر دندهٔ خلاص گذاشتندر دنده ی خلاص گذاشتندر دنیا زدندر دنیای تو ساعت چند استدر دهان افتادن چیزیدر دهان را چفت کردندر دهان شیر رفتن و امدندر دهان ها افتادندر دهان کسی اب امدندر دهن افتادندر دهن امدن سخندر دهن گرفتن کسی را