دامن چیزی از کف گذاشتندامن چیزی به کف اوردندامن چیزی را گرفتندامن چیزی یا کسی گرفتندامن چیزی یا کسی کشیدندامن چین داردامن حسندامن حصار گرفتندامن خالیدامن خاکدامن خرگاهدامن خوددامن خوردن شعلهدامن خورشیددامن خیمهدامن خیمه بالا زدندامن خیمه برفکندندامن داشتندامن در پای فتادندامن در خون کشیدندامن در دامن بستندامن در دامن دوختندامن در ریختندامن در زیر پادامن در کشیدندامن در کمر زدندامن در کمر گنجیدندامن درع چاک کردندامن دشتدامن دور کشیدن از کسی یا چیزیدامن دولتدامن دیردامن رنجه شدندامن روز حسابدامن روزحساب گرفتندامن ریگدامن زدندامن زدن بر دعوادامن زرهدامن زلفدامن زمیندامن زهددامن زیر پای کسی یا چیزی کشیدندامن زیر سنگ امدندامن زیرپای افتادندامن ساحلدامن سرخابیدامن سنگدامن شامدامن شب