دهان جانوردهان جنیندهان خاک و گیاه خشک شدندهان خشکدهان در لفظ خودمانیدهان درهدهان دریدهدهان دولچهدهان زدگیدهان زدهدهان شستن از چیزیدهان شمعدهان شوی کردندهان شویهدهان شویه کردندهان ضیغمدهان عربدهان فراخدهان فرنگیدهان قرصدهان گرم داشتندهان گشادهدهان گیرهدهان لقدهان مرا باز مکندهان معشوقدهان مهر کردندهان کجیدهان کسی استر داشتندهان کسی بازماندندهان کسی برای چیزی اب افتادندهان کسی بوی شیر دادندهان کسی پرخشخاش گشتندهان کسی چاک و بست نداشتندهان کسی چاییدندهان کسی را دوختندهان کسی یا حیوانی را بستندهان کوچکدهانت را جمع کندهانشویه کردندهانهدهانه اسبدهانه تنگیدهانه چاهدهانه چیکسالوبدهانه چیکشلوبدهانه ذوالفقاردهانه شهاب سنگدهانه شیردهانه قرحه