دل و حوصلهدل و حوصله داشتندل و دست راست بودندل و دست شستن از چیزیدل و دشنهدل و دماغدل و دماغ داشتندل و دماغ نداشتندل و دماغ نماندن برای کسیدل و دیدهدل و دیده از شرم شستندل و دیده براه بودندل و دیده به راه بودندل و دیده شستن از شرمدل و دین زدندل و رودهدل و روده بالا امدندل و روده بهم خوردندل و روده چیزی را دراوردندل و روده دراوردندل و روده ی چیزی را در اوردندل و زباندل و زبان یکی بودندل و زهرهدل و زوردل و سنگداندل و قلوهدل و قلوه ایدل واژهدل وجانیدل ورسدل وسهدل کاری را داشتندل کافردل کباب بودندل کردندل کسی اب شدندل کسی با خود نبودندل کسی با کسی صاف شدندل کسی با کسی یکی بودندل کسی برای چیزی لک زدندل کسی برای کسی یا چیزی ضعف رفتن یا کردندل کسی پر درد و غم گشتندل کسی تاقچه نداشتندل کسی ترکیدندل کسی تو ریختندل کسی خون بودندل کسی خون شدندل کسی خون کردندل کسی درهم شکستن