دست چین شدندست چین کردندست حاجت براوردندست حاجت بردندست حاجت پیش کس بردندست حاکمدست حجت کسی را بستندست حسرت بر بناگوشدست حقدست حلقه کردندست حمایتدست حمایل کردندست خالیدست خالی برگرداندندست خالی برگرداندن کسی رادست خالی برگشتن یا امدندست خالی بودندست خالی ماندندست خاییدندست خدادست خدا به همراهدست خدمت بستندست خردست خر بازدست خر کوتاهدست خریدست خشکدست خشک بر چوب بستندست خشک بر سر مالیدندست خط خرچنگ قورباغه ایدست خطردست خلدست خواندندست خوردندست خوردن بردندست خوردن به چیزی یا کسیدست خوردهدست خورش بردندست خوش دادن یا گرفتندست خوندست دادندست دادن بایکدیگردست دارمیدست داشتدست داشتندست داشتن با کسیدست داشتن دردست داشتن در کاریدست دختری را به دست کسی دادندست در استین چیزی بردن