دری وری گفتندریادریا باشدریا بر سرکشیدندریا برددریا به جوی خویش بستندریا به روی زدندریا پردریا خزردریا دادوردریا دریادریا دستدریا دلدریا دل بودندریا دلاندریا دلیدریا دوگینادریا دیدهدریا را با قاشق خالی نتوان کرددریا را با مشت می پیمایددریا زدهدریا سیاستدریا شاخدریا شدن دلدریا شعاردریا شیشهدریا صفتدریا عماندریا فنوندریا قلیدریا گذاردریا مثابتدریا نهاددریا نورد و پوینده بریتانیاییدریا و ماهی پرندهدریا و کاندریا کردن دلدریا کشیدندریا یساردریا یمیندریائیاندریابدریاباردریاباندریابددریابشدریابگاهیدریابگیدریابندهدریابیدن