خون اشامخون اشام در بروکلینخون اشام سینماخون الودخون اندر ان خشک شده بودخون ایرلندی قلب انگلیسیخون بازیخون بجوشخون بچه تاکخون بر رخ ریختنخون بر رخسار ریختنخون برگخون بستهخون به پا کردنخون به جگرخون به جگر شدنخون به جوش امخون به راه انداختنخون بهاخون پالاییخون ترکیخون تود پیرامقعدیخون جگرخون جگر خوردنخون جگر کردن ینی چهخون جلوی چشم ها را گرفتنخون جهانخون چکارهخون خداخون خوردنخون خوریخون خون را خوردنخون خون کسی را خوردنخون خونش را می خورهخون در جگرخون در جگر کردنخون در دل افتادنخون درفشخون درگردن خویش بودنخون دل خوردنخون دل خوردهخون دل دادنخون دماغخون دماغ شدنخون دیدن زنخون دیدهخون را خون نمی شویندخون راندنخون رزخون رزان