جل ته گروجل جل زدنجل جلالهجل جلاله وعظم شانهجل جلانیجل دستگیرجل ذکرهجل معن فی حاجتهجل و پلاسجل و پلاس خود را پهن کردنجل و پلاس کسی را بیرون ریختنجل و علاجل وعلاجلاجلا بردنجلا دادجلا دادنجلا دادن و پرداختنجلا داده استجلا دهندهجلا دهنده کفشجلا دهنده کفش چرمیجلا زدن بهجلا کارجلا یافتهجلاءجلاء العیونجلائیانجلابجلابخرجلابلجلابهجلابیجلابیبهنجلاجلجلادجلاد و میرغضبجلادانجلادتجلادرانجلاسجلاغینجلافجلافتجلافت طبعجلالجلال ابادجلال اقاجلال ال احمدجلال الدین