جان بالداچیجان باندجان بانیجان باورزجان بایاردجان بجان افرینجان بخشیجان بخشیدنجان بدربردنجان بر سر چیزی نهادنجان بر سر کشدنجان بر سر کشیدنجان بر لب نهادنجان بر میان بستنجان بر کفجان بر کف نهادنجان بر کفانجان برافجان براون فرانسیسجان براون گوردونجان برتون تامپسونجان بردجان برنچجان بروجان بروتونجان برونرجان برکفانجان برکوجان برکینریججان بریجان بریسونجان بریمنجان بستانجان بلجان بل ادواردزجان بلوشیجان بلکجان بلیر جونیورجان به جان افرین تسلیم کردنجان به جان کسی کردنجان به در بردنجان به سر شدنجان به سر کردنجان به عزرائیل ندادنجان به عزراییل ندادنجان به لب امدنجان به لب رسانیدنجان به لب رسیدنجان بوزمنجان بولتون