با حالبا حال اوردنبا حالت عصبیبا حالت مستیبا حالتی خوشبا حزم و احتیاط عملبا حقوقبا حلاوتبا حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شودبا حیله از کسی پول گرفتنبا خانمانبا خاک جفت شدنبا خاک یکسان کردبا خاک یکسان کردنبا خبر کردنبا خرجبا خرد و مردش کفوا احدبا خرس توی جوال رفتنبا خشم سخن گفتنبا خشم یا اوای بلند حرف زدنبا خشونت اداره کردنبا خشونت فیزیکی رفتار کردنبا خواب دیدن ابستن نشوندبا خواست خودبا خواست کامل خودبا خواهرمبا خودبا خود امدنبا خود اندیشیدنبا خود داشتنبا خود گفتنبا خود همراه کردنبا خوشیبا خون دل پروردنبا خویش رسیدبا خویشتن امدنبا خویشتن گفتنبا خیال راحتبا خیر و برکتبا خیز ایدبا داد ایدبا دخترت کاسبی میکنیبا در نظر گرفتنبا در نظر گرفتن اینکهبا در نظرگرفتن این تفاسیربا درایتبا درستیبا دریا جیحون شودبا دریا جیحون می شودبا دست