به دادم برس رفیقبه دار اویختنبه دار مجازات اویختنبه دارهبه دارو بردنبه دام افتادنبه دام افتادهبه دام انداختنبه دان تربه داو برامدنبه داوری نشستنبه در افتادنبه در امدن از پوستبه در اوردنبه در د لای جرز خوردنبه در شدنبه در گفت دیوار بشنوهبه در می گوید دیوار بشنودبه درازا کشیدنبه درجه بلند رسیدنبه درخت فرو کردنبه درد بخوربه درد خوربه درد خوردنبه درد داشتنبه درد سر افتادنبه درد لای جرز دیوار نمی خوریبه درد نخوربه دردسر انداختنبه درستیبه درستی کهبه دروغبه درکبه درک واصل شدنبه دریا انداختنبه دریا برود دریا خشک می شودبه دستبه دست ارندهبه دست افتادنبه دست افکندنبه دست امدنبه دست امدن یا واقعیت یافتنبه دست امدهبه دست انداز انداختنبه دست اوردبه دست اوردنبه دست اوردن مالبه دست اوریدنبه دست اوفتادنبه دست باش