بگذاربگذار در کوزه ابش را بخوربگذار وارد شومبگذاردبگذاریدبگذاشتنبگذاشتیبگذربگذردبگذرزمبگذشتهبگربگراسبگرامبگرایبگرتبگردبگردان گوشبگردانندبگردانیدبگرددبگردن خون کس گرفتنبگردن خون کس کردنبگردن نهادنبگردونبگردیدش سربگرفتهبگروسینبگریبگری از هند امدهبگری هندیبگریزبگریستبگریمبگزادهبگزاربگزاردبگزردبگزینبگستردبگسستبگسستمبگسلبگسلدبگسلندبگسلیمبگشادیبگشایدبگشاییبگشایید