بر گذرانیدنبر گراییدنبر گرده ی کسی سوار شدنبر گرفتن از پیشبر گرفتن شکوه کسیبر گرفتن طمعبر گرفتن قلمبر گرفتن گامبر گرفتن نظربر گرفته شده ازبر گزیدبر لفظ کسی رفتنبر مبنایبر محک زدنبر مدت افزودنبر مراد رفتنبر مرده گریستنبر مسندخلافتبر مغایظه کسیبر ملا افتادنبر ملا شدنبر من بباربر من مگوییدبر من نشستبر منکرش لعنتبر می اشویدبر می افرازیمبر می انگیزدبر می چینندبر می خاستبر می خاستمبر می خواستمبر می خیزدبر می زدنبر می گزیندبر می کشدبر میان داشتنبر میکشدبر ناوریبر نگذردبر نگریستنبر نم گردیمبر نمی شدبر نمیخیزدبر نهاربر نهار اشامیدنبر نهار بودنبر نهدبر نهفتنبر نهمبیدن