بدون سوزبدون سکسبدون شرحبدون شفافیتبدون شوخیبدون شکبدون صدابدون عقلبدون علتبدون عیببدون فوت وقتبدون فکر کاری کردن یا حرفی زدنبدون فکرقبلیبدون قرار قبلیبدون قصدبدون قصد و عمدبدون قلببدون قید و شرطبدون قید و شرط پذیرفتنبدون گدار به اب زدنبدون لفافهبدون مجوزبدون مخاطببدون مرزبدون معطلیبدون معطلی میتونم بلیط بخرمبدون مقدمهبدون مقدمه و ناگهانیبدون ملاحظهبدون منبدون میکروببدون ناهمواریبدون نتیجهبدون نتیجه قطعیبدون نتیجه نهاییبدون نظم و ترتیببدون نقصبدون نگرانیبدون نیاز به اعتماد به شخص یا نهادبدون نیاز به مجوزبدون نیاز به کامپیوتربدون نیروی کافیبدون همنشین و همراه بودنبدون هوابدون هیچ سخنیبدون هیچ عباییبدون و خالی ازبدون واسطهبدون وقفهبدون کمک و یاری