پیشنهادهای مسقوط طلا (٧٠٩)
[هوانوردی] ارتفاعی که در آن هواپیماهای تک موتوره نمی توانند بیشتر از ۱۰۰ فیت در دقیقه اوج بگیرند.
[هوانوردی] سقف مطلق ارتفاعی که هواپیما دیگر نمی تواند بیشتر اوج بگیرد. ( سقف مطلق برای هر هواپیما متفاوت است ) منبع: کتاب پرواز جپیسن
بن خرید پس از خرید هر کالا، به حساب مشتریان اضافه می شود که در واقع ارزش مشخصی دارد و میتوان در خریدهای بعدی از تخفیف برخوردار شد و یا با جمع کردن ت ...
بن خرید پس از خرید هر کالا، به حساب مشتریان اضافه می شود که در واقع ارزش مشخصی دارد و میتوان در خریدهای بعدی از تخفیف برخوردار شد و یا با جمع کردن ت ...
برابر بودن با کسی یا چیزی - هم رده بودن
علاوه بر آن
زیاد به چشم خوردن یا به حساب آمدن ( معمولا در جملات منفی ) مثال: Although it doesn't amount to much in a small car, it may be a lot for a large tra ...
منسوب به دستیابی موفقیت
به شوخی گرفتن - مسخره بازی
خیلی خوب شناختن کسی یا چیزی I know you all too well, Jack من تورو خیلی خوب میشناسم جک!
عمل کردن در بازه ی . . .
تکرار کردن یه کلمه یا جمله به صورت مکرر you are repeating yourself تو روی تکراری ( همش یه چیزو داری تکرار می کنی )
[غیر رسمی, محاوره ای] ?What are you getting at میخوای چی بگی - منظورتو واضح بگو
هواپیمای کوچک تک موتوره مخصوص فرود روی زمین های ناهموار و غیر اسفالت که عموما در لای بوته و جنگل ها مشغول به جابجایی انواع محموله هستند. چرخ این نوع ...
اگر در وسط جمله به کار رود به معنای "بایستی" و اگر در اول بیاید یعنی ناچارا, ناگریزا
انحراف باد wind drift = wind deflection
تا همین اواخرِ . . .
به منظورِ
در بیشتر جهات، از بسیاری از لحاظ
تا میرسه به . . . حتی شاملِ ( برای تاکید در شمردن و دربرگیری حتی جزئی ترین و ناچیز ترین چیزها )
فرستادن دنبال کسی یا چیزی I'd send you along my brother برادرمو میفرستم دنبالت
پاکیزگی نشانه ایمان است عربی: النظافة من الایمان
گیرایش همگانی
بهره بردن - سود کردن
نواختن و زدن موسیقی ( دست کشیدن بر روی تارهای گیتار )
اوضاع رو از چیزی که هست بدتر کردن
To slowly fill with water
the part of a person's life when they do a job or are at work دوره سنی اشتغال و کار
تا دم مرگ، تا آخر ، به هر قیمتی شده
reckoning به معنای ناوبری است اما واژه dead چی؟ شک و شبهه های بسیاری در مورد معنای دقیق این کلمه وجود دارد که همگی برمیگردد به دوران اوایل پرواز و حت ...
اختلاف بین True North ( شمال واقعی ) و Magnetic North ( شمال مغناطیسی ) را با خطوطی فرضی روی نقشه نشان میدهند که به آن isogonic line یا خطوط هم ارز م ...
حس لمسی قوه ی حسی
شایسته نام نامی به جا aptly در این حالت صفت است که معمولا کلمه بعد از آن ed می گیرد. اگر در حالت قید بیاید aptly یعنی به درستی - به شیوه ای درست
a place where someone or something usually lives, works or operates from محل استقرار ( چیزی یا کسی )
فرودگاه میانی یا بین راهی مثال میزنم: فرض کنید شما می خواید از فرودگاه تبریز به سمت شیراز پرواز کنید اما در تهران یا اصفهان یک توقف بین راهی خواهید ...
دست و پا کردن
هنگ کردن
اتوبان - بزرگ راه British: Motorway American: Highway / Freeway
جاده های دو بخشی راهی است عریض و دو طرفه با حداقل دو خط عبور
رابطه یا نسبت مستقیم
۱. خلاصه و مختصر چیزی ۲. رویکرد to give the main facts about something
جان سالم بدر بردن - صدمه ندیدن
( با تلاش ) به دست آوردن to obtain something, especially after an effort
پدافند هوایی
قابل رویت - قابل پیش بینی
اصولاً
گُلباد قطب نما صفحهٔ مدوری است بر روی قطب نماهای ساده که به ۳۶۰ درجه تقسیم شده است.
ته نشست ( مواد جامد و ریز در کف ) رسوب میشه fouling اصلا رسوب چیز دیگست خیلی باهم فرق دارن زمانیه که مواد میچسبه به سطح و به آسانی کنده نمیشه
یقیناً به جرأت میشه گفت
در لحظه ای که