فابفاتحه اش خوانده استفاتحه برای کسی یا چیزی نخواندنفاتحه ی کسی یا چیزی را خواندنفاره چون بلند شود سرنگون گرددفال بد زدنفتح باب کردنفتح خیبر کردنفتیله را از گوش در اوردنفتیله ی یا پنبه ی چیزی را از گوش خود بیرون کردن یا اوردنفحش چارواداری یا اب نکشیده یا اب دارفحش خورش خوبهفحش را به کسی کشیدنفر خوردنفر دادنفراجناحیفراخفراموشی هم نعمتی استفروغ فرخزادفضانوردفضول را بردند جهنم گفت هیزمش ترهفطیرفلفل سبزفلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزهفلنگ را بستنفنچفهمیدی شوخی نفهمیدی جدیفوت کوزه گریفک زدنفک کسی به زمین خوردنفکر نان باش که خربزه اب استفکر کرده علی اباد هم شهری استفیل هوا کردنفیل و فنجانفیلش یاد هندوستان کردهفیهاخالدون چیزی یا کسی