ضامن بهشت و دوزخ کسی نبودنضامن بهشت و دوزخش نیستمضامن نسپردن کهضایعضبط و ربط یا ظفت و رفت یا ظفط و رفط کردنضجه مویه یا زنجموره یا زنجمویه کردنضد حالضد حال زدنضرب چیزی را گرفتنضرب دستش را چشیده استضرب شست نشان دادنضرب شستی به کار بردنضرر تلخهضرر را از هر کجا جلویش را بگیری منفعت استضعف کردن برای کسی یا چیزیضعیف کش یا ضعیف چزان