دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ مترادف ها و متضادها با حرف خ - صفحه 11
خشنودی
خشوع
خشونت
خشونت گرا
خشونت گرایی
خشوک
خشک
خشک اندیش
خشک دامن
خشک شدن
خشک مغز
خشک نای
خشک و تر
خشک کردن
خشکاندن
خشکزار
خشکسالی
خشکی
خشکیدن
خشکیده
خشیت
خصال
خصایل
خصلت
خصم
خصم افکن
خصمانه
خصمی
خصوص
خصوصا
خصوصخصوص
خصوصی
خصوصیات
خصوصیت
خصومت
خصومت امیز
خصی
خصیصه
خصیه
خضاب
خضر
خضرا
خضوع
خط
خط اهن
خط زدن
خط فاصله
خط مشی
خط و خال
خط و نشان کشیدن
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16